منتظران مهدی (عج) طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ مقام مادر از منظر پیامبر اکرم پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ضمن روایتی فرمودند: بهشت زیر پای مادران است.
یعنی رسیدن به آخرین مرحله کمال انسانی با جلب رضای مادر تامین میشود.
جنان در زیر گام مادران است بکش بر دیده ، خاک زیر گامش
مکن بر روی او تندی که بر تو خدا فرموده واجب احترامش
البته منظور این نیست که اگر کسی رضایت مادر را تامین کند ولی به بقیه وظایف مذهبی و شرعی خویش نپردازد، به بهشت خواهد رفت بلکه مقصود این است که اگر فردی وظائف دینی و اسلامی خویش را انجام دهد ولی مادر از فرد راضی نباشد، قطعا در بهشت الهی جایی برایش نخواهد بود.
در بیان توصیه به احترام و تکریم مادر، باز پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند:
" هر که پیشانی مادر خویش را ببوسد، از آتش مصون شود." و نیز توصیه فرمودند: هر گاه پدر و مادر هر دو تواما تو را صدا کردند، ابتدا اجابت مادر نما. و در مورد احسان و نیکوئی در حق مادر، توصیه و تاکید بسیاری فرمودند، چنانکه فرمودند: مادر خود، مادر خود، مادر خود را رعایت کن، سپس پدر خود را و سپس کسانی را که به تو نزدیکترند."
همچنین بنا به فرمایش ایشان خشنودی و خشم خدا در گرو خشنودی و خشم پدر و مادر است.
موضوع مطلب : همنشین موسی در بهشت نقل شده که موسی بن عمران – علی نبینّا و آله علیه السلام – روزی هنگام مناجات با خداوند، از پروردگار در خواست میکند که هم مقام و رفیق او را در بهشت به وی معرفی فرماید.
خطاب آمد جوانی است در فلان ناحیه که همنشین و هم مقام تو در بهشت برین است. حضرت موسی به سراغ او آمد. دید جوانی است قصاب، از دور مراقبت کرد تا ببیند چه عمل فوق العاده و کار پر ارزشی از وی صادر میگردد که لیاقت چنین مقامی را پیدا کرده است تا در مقام یک پیغمبر قرار گیرد. ولی هر چه بیشتر مراقبت کرد، کمتر موفق گردید. تا شب هنگام که جوان، محل کار خود را ترک کرده و رهسپار خانه شد.
حضرت موسی بدون آنکه خود را معرفی کند، نزد وی آمد و از او خواست تا آن شب را میهمان جوان باشد و در خانه وی بسر برد تا شاید از این راه به ارتباط خاصش با خداوند پی برده و رمز علو مقام او را در بهشت در یابد.
جوان در خواست حضرت را پذیرفت و او را با خود خانه برد.
وی دید هنگامی که جوان وارد خانه شد، قبل از هر چیز غذایی آماده ساخت. آنگاه به سراغ پیرزنی که دست و پایش فلج شده و از کار افتاده بود، رفت و با صبر و حوصله خاصی، لقمه لقمه از آن غذا در دهان آن زن گذاشت تا سیرش کرد. سپس لباس او را عوض نمود و او را در انجام قضا حوائجش با مهربانی کمک کرد. آنگاه زن را در جای مخصوص وی قرار داد. حضرت موسی که مراقب آن جوان بود، دید در آن شب جز وظایف مذهبی خود، عمل دیگری انجام نداده، نه دعای نیمه شبی دارد نه ناله و آه و مناجاتی و نه هیچ عمل فوق العادهای دیگر.
فردای آن شب، پیش از آنکه از خانه خارج گردند، حضرت موسی دید جوان به آن غذا داد و صمیمانه در انجامش کارهایش به او کمک کرد.
هنگام خداحافظی حضرت موسی از جوان پرسید: این زن که بود و پس از آنکه تو به او غذا میدادی چشمی به سوی آسمان میدوخت و کلماتی بر زبان میراند آن کلمات چه بوده است؟ موضوع مطلب :
آسمان را گفتم می توانی آیا بهر یک لحظه ی خیلی کوتاه روح مادر گردی صاحب رفعت دیگر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار کهکشان کم دارم نوریان کم دارم مه وخورشید به پهنای زمان کم دارم
خاک را پرسیدم می توانی آیا دل مادر گردی آسمانی شوی وخرمن اخترگردی گفت نی نی هرگز من برای این کار بوستان کم دارم در دلم گنج نهان کم دارم
این جهان را گفتم هستی کون ومکان را گفتم می توانی آیا لفظ مادر گردی همه ی رفعت را همه ی عزت را همه ی شوکت را بهر یک ثانیه بستر گردی گفت نی نی هرگز من برای این کار آسمان کم دارم اختران کم دارم رفعت وشوکت وشان کم دارم عزت ونام ونشان کم دارم
آنجهان راگفتم می توانی آیا لحظه یی دامن مادر باشی مهد رحمت شوی وسخت معطر باشی گفت نی نی هرگز من برای این کار باغ رنگین جنان کم دارم آنچه در سینه ی مادر بود آن کم دارم
روی کردم با بحر گفتم اورا آیا می شود اینکه به یک لحظه ی خیلی کوتاه پای تا سر همه مادر گردی عشق را موج شوی مهر را مهر درخشان شده در اوج شوی گفت نی نی هرگز من برای این کار بیکران بودن را بیکران کم دارم ناقص ومحدودم بهر این کار بزرگ قطره یی بیش نیم طاقت وتاب وتوان کم دارم
صبحدم را گفتم می توانی آیا لب مادر گردی عسل وقند بریزد از تو لحظه ی حرف زدن جان شوی عشق شوی مهر شوی زرگردی گفت نی نی هرگز گل لبخند که روید زلبان مادر به بهار دگری نتوان یافت دربهشت دگری نتوان جست من ازان آب حیات من ازان لذت جان که بود خنده ی اوچشمه ی آن من ازان محرومم خنده ی من خالیست زان سپیده که دمد از افق خنده ی او خنده ی او روح است خنده ی او جان است جان روزم من اگر,لذت جان کم دارم روح نورم من اگر, روح وروان کم دارم
کردم از علم سوال می توانی آیا معنی مادر را بهر من شرح دهی گفت نی نی هرگز من برای این کار منطق وفلسفه وعقل وزبان کم دارم قدرت شرح وبیان کم دارم
درپی عشق شدم تا درآئینه ی او چهره ی مادر بینم دیدم او مادر بود دیدم او در دل عطر دیدم او در تن گل دیدم او در دم جانپرور مشکین نسیم دیدم او درپرش نبض سحر دیدم او درتپش قلب چمن دیدم او لحظه ی روئیدن باغ از دل سبزترین فصل بهار لحظه ی پر زدن پروانه در چمنزار دل انگیزترین زیبایی بلکه او درهمه ی زیبایی بلکه او درهمه ی عالم خوبی, همه ی رعنایی همه جا پیدا بود همه جا پیدا بود موضوع مطلب :
«تقدیم به همه مادران » مادر ای درخشنده ترین آفتاب هستی بخش! بتاب که خورشید و ماه منتظرند تا از انوار طلائی ات روشنایی گیرند و پیام هستی بخش تو را در گوش همه ذرات عالم زمزمه کنند: هان! مادر ریشه درخت حیات است زنهار که تیشه بر این ریشه روا دارید که این ضربه نه به شخص بلکه به اجتماع است. یعنی مادر اساس اجتماع است و بی او اجتماع جسمی بی روح است. حال که چنین است، پس ای آفتاب! بتاب که خلایق منتظرند تا با تو به خود آیند و خود را باز یابند و در این بازیافت، سر دلدادگی به تو فاش می شود. مادرای ستاره پرفروغ آسمان بی افق عشق! بتاب که بی تو قصه عشق ناتمام می ماند و عاشقان سرگردان. بتاب تا از تابش نورت، جاده های آسمانی عشق فتح گردد و خانه معشوق پیدا. مادر ای آرام بخش ترین نسیم پگاه زندگی! بسوز که ریحانه های سبز حیات لباس زرد مرگ می پوشند و طوفان های وحشتناک پاییزی بر گل ها حاکم می شوند. بوز که گل ها جز با شمیم نفس عطرآگین تو معطر نمی شوند. بوز که هیچ نسیمی نمی تواند لطیف تر از نسیم خوش بوی وجودت، برگ های ظریف گل ها را نوازشی دهد و تو گویی که گل ها نیز بی حضور نسیمت، جوانه نمی زنند و غنچه نمی شوند. مادر ای زیباترین تابلوی هستی! به راستی کدام نقاش توانسته است زیباتر از تابلوی تو را ترسیم کند؟ تابلویی که هم منشور عشق باشد و هم آیینه تمام نمای احساس و عاطفه. هم تصویری از خطرات باشد و هم تمثالی از محبت آه. مادر، چه آرام بخشی! قلبت مخزن رحمت است و نگاهت مخزن الفت. یادت تجدیدکننده خاطرات است و نامت زینت بخش کلام. به راستی که مادر. تو هدیه ای آسمانی هستی، که باید همه پاسدار تو باشند. مادر! دوستت دارم و به تو عشق می ورزم آن گونه که به من عشق می ورزی. هم آنگاه که سرود لالائی ات خواب خوش و آرام را به من هدیه می کند و هم آنگاه که، قطرات اشکت همراه ترانه غم انگیز فراق بدرقه ام می کند. کیست که وقتی در آغوش گرم مادرش سرنهد، طمانینه بی وصف خویش را از درون دلش احساس نکند؟ کیست که از خوان محبت مادر سیر نخورده باشد؟ کیست که نام تو را در قاموس قلبش ننوشته باشد؟ کیست که یاد تو را از صفحه خاطراتش پاک کرده باشد؟ مادر تو همیشه در قلب هایی و قلب ها همیشه در تپشند. پس تو همیشه جاودانی. تو یک تاریخی که خود مورخ آنی. تو زنده ای چون تاریخ زنده است. تو یادگار حوا و مریم و زهرا و زینبی. پس تو جاویدی چون زهرا جاویدان تاریخ است. آری مادر! نام پرعطوفت تو هماره بر صدر اوراق تاریخ خواهد درخشید و یاد پر طراوتت همیشه در اذهان تداعی خواهد کرد. مادر ای غنچه ترین گل گلستان محبت! همیشه غنچه بادت. چرا که بی وجودت غنچه ها پرپر می شوند و گل ها بی بو. گلستان بی بهار می شود و باغبان تنها. بهار برای همیشه می رود و خزان می آید. خزانی که به جوانه های تازه سرزده و لاله تازه دمیده هیچ رحمی نمی کند. نه! مادر، تو برای همیشه می مانی و من لحظه ای بی تو را تصور نمی کنم. موضوع مطلب : چطور شد که تمام موفقیتها و درخششهای خود روی صحنه را زیر پا گذاشتی و به اسلام گرویدی؟ ماشا: من به لطف خداوند به سوی او گام برداشتم. این اراده خدا بود.
ــ در زمانی که یک خواننده بودی آیا فکر میکردی که روزی اسلام بیاوری، روزه بگیری و به حج بروی؟ ماشا: نه ؛ حتی به ذهنم خطور هم نمیکرد که روزی به حج بروم و از بهترین و گواراترین آب ـ یعنی آب زمزم ـ بنوشم.
ــ آیا راهی که برای مسلمانشدن طی کردی، مسیری طولانی بود؟ ماشا: من دو سال است که مسلمان شدهام. یک روز مطلع شدم که یکی از نزدیکترین دوستانم بر اثر یک حادثه در شهری دیگر به حالت کما رفته است. من نمیدانستم که چطور میتوانم به او کمک کنم. آن روز برای اولین بار نماز خواندم و دست به دعا برداشتم و از خدای بزرگ کمک خواستم. روز بعد همان دوستم با من تماس گرفت و گفت: «در آن حالات بیهوشی من تو را میدیدم و تو خیلی زیاد به من کمک کردی!» ، من در آن لحظه بسیار گریستم ؛ زیرا برای اولین بار در زندگیام بود که چیزی از خدا میخواستم.
ــ در حال حاضر به چه کاری مشغولی؟ ماشا: من پنج زبان اروپایی بلد هستم و در حال حاضر در مدرسه و دانشگاه تدریس میکنم. ضمناً برخی از نتهای مجاز شرعی را نیز مینویسم.
ــ آیا موسیقی هم گوش میدهی؟ ماشا: بله ؛ کارهای "گروه ریحان"، "گروه سامی یوسف" و "گروه کت استیونس" ( که پس از اسلام آوردن نام خود را "یوسف اسلام" گذاشت) را گوش میکنم. ــ آیا چیزی از قرآن هم آموختهای؟ آیا آمادگی داری که زبان عربی را هم به آن پنج زبان اروپایی اضافه کنی؟ ماشا: در ابتدا فکر میکردم که آموختن زبان عربی مشکل باشد ؛ اما آن را شروع کردهام و خیلی هم آن را دوست دارم و فکر میکنم کلیدی برای فهم دانش برتر باشد. ــ چرا گرایش به اسلام نسبت به ادیان دیگر بیشتر است؟ و چرا بیشتر کسانی که به اسلام می گروند از بین اهالی هنر و فعالان در کنسرت و موسیقی هستند؟ ماشا: اسلام نسبت به ادیان دیگر، محکمترین اساس را دارد. تمام قواعد اسلام در زندگی کاربرد دارند. راه اسلام سعادتبخش است. ــ از اینکه مسلمان شدهای چه احسای داری؟ ماشا: احساس خوشبختی. امروز من این فرصت را دارم که مقایسه کنم قبلاً چه بودم و حالا چه هستم. من اکنون با حیات واقعی آشنا شدهام، پس خوشبختم. ــ و چه تفاوتی با قبل داری؟ ماشا: ایمان به خدا زندگی مرا متحول کرد. میل به عبادت خداوند در فطرت و وجود همه انسانها نهاده شده است. من اطمینان دارم که خداوند به ما تفکر و تعقل نداده است تا بیاییم، زندگی کنیم، بخوریم، بخوابیم و بمیریم. خدا به ما فرصت زندگی کردن داده است تا به او برسیم.
موضوع مطلب : هاله فاخر» بازیگر سینمای مصر که اخیرا حجاب را انتخاب کرده است، گفت: سه ماه کامل برای انتخاب حجاب درگیر بودم و حجابم امروز رزق من را زیاد کرده است.
وی افزود: به محض اینکه حجاب را انتخاب کردم کارهایی که به من پیشنهاد شد چند برابر شد و نقشهای خوبی بود.
این بازیگر سینمای مصر با رد سخنان برخی کارگردان ضداسلامی مصر درباره حجاب تأکید کرد: اجر اخروی و دنیوی من پس از حجاب بیش از گذشته شده است.
هاله فاخر بازیگر مصری متولد 1946 در شهر اسکندریه است که از سال 1960 تاکنون در 139 سریال و فیلم سینمایی ایفای نقش کرده است.
بنابر این گزارش در سالهای اخیر زنان سینمای مصر که از جریان مفسد سینمای این کشور ناراحت هستند و و با بیداری اسلامی جامعه مصر دست به انتخاب حجاب زدهاند. پیش از این و سال گذشته «حنان ترک» بازیگر مشهور مصری نیز حجاب را انتخاب کرد. موضوع مطلب : جیمی» یک مانکن آمریکایی است که چند ماه پیش به اسلام روی آورده است. او پیش از تشرف به عنوان مدل و مانکن در یک مزون لباس مشغول به کار بود و به گفته خودش، برای حفظ ظاهر و اندامش مجبور به مصرف مواد مخدر شده و در نتیجه به مدت پنج سال به آن اعتیاد شدید داشته است. جیمی دلیل اصلی مسلمان شدنش را احترام اسلام به زنان عنوان کرد و گفت: "من در یک خانواده مسیحی به دنیا آمدم؛ ولی هیچ وقت جوابی برای سؤالاتم درباره خداوند پیدا نکردم و تا سن 31 سالگی نتوانستم خدا را احساس کنم. دلیل این که به دین اسلام جذب شدم، همسر ایرانی ام بود. تحقیقات بسیاری درباره دین اسلام انجام دادم. در اخبار خشونت ها و ظلم و ستمی که به مسلمانان می شد را می دیدم و می خواستم دلیل اینکه مردم، از مسلمانان بیزارند را بدانم. بنابراین تصمیم گرفتم تا اسلام را بهتر بشناسم و بدانم که چطور دینی است! هر چه بیشتر درباره اسلام تحقیق می کردم، بیشتر به آن علاقه مند می شدم و دلیل اصلی این علاقه، احترامی بود که اسلام برای زنان قائل می شد".
جیمی که پس از تشرف به دین اسلام از حجاب اسلامی نیز در خارج از منزل استفاده می کند، معتقد است اسلام برای او نه تنها مانعی برای انجام فعالیتهای اجتماعی اش نیست بلکه او همچون سابق به کارهای مورد علاقه اش با حفظ حجاب و عفاف ادامه می دهد. وی ادامه داد: "قبل از این که مسلمان شوم، رویای هالیوود را در سر داشتم؛ اما وقتی شهادتین را گفتم تمام این رویاها برایم رنگ باخت. من در آن زمان مشروب می خوردم، مواد مصرف می کردم؛ اما حالا اصلاً نمی خواهم که هیچ کدام از آن کارها را انجام دهم. از این که مسلمانم در قلبم احساس آرامش می کنم. قبل از این که مسلمان شوم هیچ هدفی در زندگی ام نداشتم. زنده بودن و ادامه زندگی برایم هیچ معنا و مفهومی نداشت. اما اسلام به من حس آرامش و امنیت داد و به زندگی ام رنگ و بوی تازه ای بخشید". موضوع مطلب : ......عشق مادر به فرزند......
......عشق مادر به فرزند......
ساعت 2 بامداد بود که صدای تلفن پسری را از خواب بیدار کرد پشت تلفن مادرش بود. پسر از اینکه مادر این وقت شب او را از خواب بیدار کرده بود ناراحت و با عصبانیت به مادر گفت که چرا این موقعه شب مرا از خواب بیدار کردی مادر با قلبی شکسته آهی کشید گفت 22 سال پیش 22سال پیش هین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی. خواستم بگوییم تولدت مبارک. پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود ناراحت و فردای همان شب به خانه مادر رفت و مادر را پشت میز با شمع نیمه سوخته یافت ولی.... مادر دیگر در این دنیا نبوووووووود قدر مادر هایتان را بدانید........ موضوع مطلب : پرسش3. چرا در اسلام تعدد زوجات وجود دارد و چرا این حق تنها برای مردان است؟ شکی نیست که جواز چند همسری با رعایت شرایط آن، یکی از احکام اسلام است و شیعه وسنی بر آن اتفاق نظر دارند. پیش از اسلام نیز به طور معمول در میان قبایل مختلف، وجود داشته است. و حتی برخی از بت پرستان به هنگام مسلمان شدن، بیش از ده زن و یا کمتر داشته ناد. اسلام در مواجهه با آن، در صدد اصلاح و تعدیل برآمد. خداوند متعال می فرماید: «وَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تُقْسِطُوا فِی الْیَتَامَى? فَانْکِحُوا مَا طَابَ لَکُمْ مِنَ النِّسَاءِ مَثْنَى? وَثُلَاثَ وَرُبَاعَ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا تَعْدِلُوا فَوَاحِدَةً أَوْ مَا مَلَکَتْ أَیْمَانُکُمْ ذَ?لِکَ أَدْنَى? أَلَّا تَعُولُوا» 1 «و اگر می ترسید که [به هنگام ازدواج با دختران یتیم]عدالت را رعایت نکنید [ از ازدواج با آنان چشم پوشی کنید و] با زنان پاک [ دیگر] ازدواج کنید دو یا سه یا چهار همسر و اگر می ترسید عدالت را [درباره همسران متعدد] رعایت نکنید، تنها یک همسر بگیرید و یا از زنانی که مالک آنهایید استفاده کنید. این کار از ظلم و ستم بهتر جلوگیری می کند». بنابر این اسلام نه تعدد را آغاز نمود ونه واجب کرد ولی آن را با شرایط خاصی، مباح ساخت.این امر حکمت ها وعللی دارد؛ که با توجه به کتون دینی وسیره معصومین (علیهم السلام) و منطق عقل، می توان به مهم ترین آن ها اشاره نمود: 1. فزونی تعداد زنان آماده ازدواج بر مردان؛ 2. طولانی تر بودن عمر زندگی جنسی مردان در مقایسه با زنان؛ 3. طولانی تر بودن عمر تولید نسل در مردان در مقایسه با زنان؛ 4. تمایل مردان به چند همسری به ویژه در شرایطی مانند عقیم بودن زن اول؛ 5. سرپرستی و در پناه قرار دادن زنان بیوه و تأمین نیازهای عاطفی آنان. باید دانست چند همسری در مورد مردان هیچ گونه مشکل حقوقی ایجاد نمی کند، در حالی که این امر درباره زنان مشکلات فراوانی را به وجود می آورد. مهم ترین آنان مسئله مجهول بودن نسب فرزند است؛ که معلوم نیست مربوط به کدام یک از همسران می باشد2.
1- نساء (4)، آیه 3. 2- علل الشرایع، ج2، ص504؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج1، ص291؛ تفسیر المیزان، ج4، ص195؛ پرسش ها و پاسخ ها دفتر هفتم، ص 334،و سید علی، کمالی، قرآن و مقام زن، ص246.
موضوع مطلب : موضوعات پیوندها امکانات جانبی بازدید امروز: 116 بازدید دیروز: 37 کل بازدیدها: 163350 |
||