منتظران مهدی (عج) طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ در این مقاله از برخی نشانه ها که پیش از ظهور حضرت قائم (ع) تحقق می یابد ، سخن می گوییم .
موضوع مطلب : امام قائم (ع) اکنون کجاست؟ آیا همسر و فرزند دارد؟ هنگام ظهور از کجا ظهور می کند؟ و در کجا قیام می نماید؟ کی و در چه روز؟ و مرکز حکومتش کجاست؟ از دعاهای حضرت مهدی (ع) این است : موضوع مطلب : یکی از مطالب اسرار آمیز حضرت ولی عصر (عج) تقارن روز ظهور آن حضرت با روز عاشورای حضرت سیدالشهدا (ع) و روز شهادت جانگداز آن امام مظلوم و پیشوای آزادی است. اصل تقارن این دو جریان و مصادف بودن روز ظهور با روز شهادت امام حسین (ع) مطلبی است که در عده ای از روایات اهل بیت علیهم السلام وارد شده است. ابوبصیر می گوید حضرت ابوجعفر امام باقر (ع) فرمود: «یخرُجُ القائِمُ (ع) یومَ السَّبت یئمَ عاشُورا اَلیوم الذِی قُتِلَ فِیهِ الحُسَین (ع)»(1) قائم آل محمد علیهم السلام در روز شنبه روز عاشورا همان روزی که حسین (ع) در آن کشته شد، خروج خواه کرد. و نیز از حضرت صادق (ع) نقل کرده که فرمودند: «اِنَّ القائِمُ صَلواتُ الله عَلَیه ینادِی اِسمَهُ لَیلَهَ ثَلاثَ وَ عِشرِین وَ یقُومُ یومَ عاشُورا یومُ قُتِلَ فِیهِ الحُسَین بن عَلِی علیهماالسلام»(2) حضرت ولی عصر (ع) در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان به نام شریفش ندا می شود و در روز عاشورا روزی که حسین بن علی علیهماالسلام در آن کشته شد، قیام خواهد کرد.
و از کتاب غیبت شیخ طوسی از علی بن مهزیار نقل کرده که حضرت امام محمد باقر (ع) فرمودند: «کأنّی بِالقائم یوم عاشُورا یوم السّبَت قائِماً بَینَ الرُّکنِ وَ المَقام وَ بَینَ یدَیهِ جِبرِئیل (ع) ینادِی: البَیعَه لله فَیملأها عَدلاً کَما مُلِئَت ظُلمَاً وَ جوراً»(3) گویا می نگرم قائم (ع) را که در روز عاشورا روز شنبه بین رکن و مقام ایستاده و جبرئیل پیش روی او ندا می کند: بیعت برای خداست. پس زمین را پر از عدل می کند همانگونه که پر از ظلم و جور شده بود.» و در کتاب غیبت نعمانی از ابوبصیر روایت شده که حضرت صادق (ع) فرمود: «یومَ القائِمُ یوم عاشُورا؛ یعنی، قائم (ع) در روز عاشورا قیام خواهد کرد.»(4) این مطلب از دو نظر شایسته توجه و بررسی است: 1. ورود این اخبار فراوان اهل بیت عصمت و طهارت و خاندان پیامبر اکرم (ص) و عنایت و اصرار آنان بر ابلاغ و رساندن این موضوع به مردم است که روز ظهور حضرت ولی عضر روز عاشورا می باشد. اگر یک روایت در این باب بود، حساسیت ایجاد نمی کرد ولی با ملاحظه این اخبار عدیده از امامان معصوم علیهم السلام اذهان متوجه این نکته می شود که آنان اهتمام کامل داشته اند که مطلب فوق را به مردم برسانند و امت را متوجه این موضوع بسازند. 2. تقارن خود این موضوع و این حادثه ی فوق العاده و دو حرکت بزرگ و جهانی، یادآور شدت ارتباط و پیوند آن دو محور حرکت، و آن دو انسان بی نظیر و آن دو امام معصوم است. چنانکه یادآور پیوند و اتصال عمیق بین جریان کربلا با ظهور حضرت مهدی (عج) می باشد. و به تعبیر دیگر جریان جگر خراش کربلا «کنش» و جریان عظیم ظهور و قیام ولی عصر، «واکنش» آن است. از این رو، عکس العمل با خود عمل از نظر ظرفیت، توان، توسعه و گستردگی تناسب کامل دارد. اگر آن روز ظلم و ستم به نهایت رسید و امام حسین (ع) بی باکانه همه ی آن بلاهای فوق طاقت را تحمل فرمود. حضرت ولی عصر (عج) نیز حرکتی عظیم خواهد داشت که طوفان آن همه جا را فرا بگیرد و امواج خروشان آن، دریای بیکران هستی را به خروش آورد و جبران آن جنایت ها و ستمگری های بی حساب را بنماید. دشمنان امام حسین (ع) را به کیفر عمل خطرناکشان برساند و قلب آن امام معصوم و یاران وی را شادمان گرداند. انشاء الله. موضوع مطلب : توصیه به خواندن زیارت آل یاسین امام زمان (ع) در توقیع شریفی می فرماید: «هرگاه خواستید به وسیله ی ما به خداوند بلند مرتبه توجه کنید و به سوی ما روی آورید، همانگونه که خداوند متعال فرموده است بگوئید: ... سلامٌ علی آل یاسین.... .»(1)
توصیه به خواندن دعای ندبه یکی از بازرگانان اصفهانی که مورد اعتماد گروهی از دانشمندان بود، در عالم رؤیا به محضر امام زمان (ع) مشرف می شود و از ایشان می پرسد: «فرج شما کی خواهد رسید؟» می فرمایند: «نزدیک است، به شیعیان ما بگوئید دعای ندبه را روزهای جمعه بخوانند.» (2)
توصیه به خواندن دعای فرج مرحوم شیخ طبرسی (ره) در کتاب «کنوز النجاح» نقل می کند: ابوالحسن محمد بن احمد بن ابی اللیث از ترس کشته شدن به قبر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) پناه آورد. در عالم رؤیا امام زمان (ع) را زیارت کرد. آن حضرت این دعا (دعای فرج) را به او تعلیم دادند و او به برکت خواندن آن، از کشته شدن نجات یافت.
توصیه به خواندن نماز شب، زیارت جامعه، زیارت عاشورا در تشرف مرحوم سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی (ره) که از مسافرت حج از قافله جدا می شود و راه را گم می کند، به او می فرمایند: «نافله (نماز شب) را بخوان تا راه را پیدا کنی.» او نماز شب را می خواند بعد به او می فرمایند: «زیارت جامعه را بخوان.» ایشان زیارت جامعه را از حفظ می خوانند. بعد می فرمایند: «زیارت عاشورا را بخوان.» او زیارت عاشورا را نیز از حفظ می خواند با تمام لعن و سلام و دعای علقمه، آنگاه او را سوار بر مرکب می کند و می فرماید: «چرا شما نافله نمی خوانید؟ نافله. نافله. نافله» و باز می فرماید: «چرا شما عاشورا نمی خوانید؟ عاشورا. عاشورا. عاشورا.» بعد می فرماید: «چرا شما زیارت جامعه نمی خوانید؟ جامعه. جامعه. جامعه.» سپس می فرماید: «اینها دوستان شما هستند که در کنار نهر آبی فرود آمده اند تا برای نماز صبح وضو بگیرند.» (3)
توصیه به خواندن صحیفه سجادیه مرحوم مجلسی (ره) در کتاب «روضه المتقین» در شرح «من لا یحضره الفقیه» می گوید که در اوایل بلوغ در مسجد قدیم اصفهان میان خواب و بیداری حضرت صاحب الزمان (ع) را دیدم، گفتم: «مولای من! چون نمی توانم همیشه خدمت شما شرفیاب شوم کتابی به من عنایت کنید که همیشه به آن عمل کنم.» آن حضرت به واسطه شخصی نسخه ای از کتاب صحیفه سجادیه را به ایشان می دهند و بعد از مدتی به برکت وجود امام زمان (ع)، کتاب شریف صحیفه سجادیه اشتهار می یابد.(4)
توصیه به خواندن زیارت امین الله در تشرف مرحوم حاج علی بغدادی به محضر امام زمان (ع)، او می گوید: همراه با امام زمان (ع) داخل حرم مطهر امام کاظم (ع) و امام جواد (ع) شدیم و به ضریح مقدس چسبیدیم و بوسیدیم. بعد به من فرمود: «زیارت بخوان.» گفتم: «سواد ندارم.» فرمود: «برایت زیارت بخوانم؟» عرض کردم: «آری» فرمود: «کدام زیارت را می خواهی؟» گفتم: «هر زیارت که افضل است.» فرمود: «زیارت امین الله افضل است.» آنگاه مشغول به خواندن زیارت امین الله شدند.(5)
دعا برای فرج امام زمان (عج) آقا میرزا محمدباقر اصفهانی (ره) می گوید که شبی در خواب گویا مولایم، حضرت امام حسن مجتبی (ع) را دیدم که به من فرمودند: «روی منبرها به مردم بگویید که توبه کنند و برای فرج حضرت حجت (عج) دعا نمایید و بدانید این دعا مثل نماز میت واجب کفایی نیست بلکه مانند نمازهای یومیه بر تمام مکلفین واجب است.»(6) در تشرف مرحوم آیت الله حاج سید محمد فرزند آیت الله سید جمال الدین گلپایگانی، امام زمان (ع) فرمودند: «از علایم ظهور، فقط علامات حتمی مانده است و چه بسا آنها نیز در مدتی کوتاه به وقوع بپیوندند شما برای فرج من دعا کنید.»(7) موضوع مطلب : پرهیز از افراط و تفریط: امام زمام (عج) در توقیعی می فرمایند: «تقوا پیشه کنید، تسلیم ما باشید و کار را به ما واگذارید که بر ماست شما را از سرچشمه سیراب بیرون آوریم چنانکه بردن شما به سرچشمه از سوی ما بود ... به سمت راست میل نکنید و به سوی چپ نیز منحرف نشوید.» (1)
توجه به آن حضرت همراه با محبت امام زمان (ع) در توقیع شریفی خطاب به شیعیان می فرمایند: «توجه خود را همراه با محبت و دوستی به سوی ما قرار دهید و در مسیر دستورات روشن و قطعی دین حرکت کنید که همانا من برای شما خیرخواهی می کنم و خداوند گواه است بر من و شما و اگر نبود علاقه ما به نیکو بودن شما و رحمت و مهربانیمان بر شما، به سخن گفتن با شما نمی پرداختیم.»(2)
ولایت حضرت علی (ع) در تشرف مرحوم علی بغدادی (ره) در مسیر کاظمین، ایشان پرسش هایی را از محضر امام زمان (ع) می پرسد از جمله می گوید: پرسیدم: «روزی نزد مرحوم شیخ عبدالرزاق که مدرس حوزه بود، رفتم. شنیدم که بر روی منبر می گفت: کسی که در طول عمر خود روزها روزه باشد و شب ها را به عبادت به سر برد و چهل حج عمره بجای بجای آورد و در میان صفا و مروه بمیرد ولی از دوستداران و محبان و موالیان امیرالمؤمنین (ع) نباشد برای او چیزی محسوب نمی شود.» امام زمان (ع) فرمودند: «آری والله برای او چیزی نیست.»
توسل به حضرت زینب (ع) جهت تعجیل در فرج در تشرف آقا شیخ حسن سامرایی (ره) در سرداب مقدس، حضرت فرمودند: «به شیعیان و دوستان ما بگویید که خدا را قسم دهند به حق عمه ام حضرت زینب (ع) که فرج مرا نزدیک گرداند.» (3)
عرضه اعمال به محضر مقدس امام زمان (عج) در تشرف مرحوم شیخ محمد طاهر نجفی (ره) خادم مسجد کوفه، حضرت می فرمایند: «آیا ما شما را هر روز رعایت نمی کنیم؟ آیا اعمال شما بر ما عرضه نمی شود؟»
شیعیان چرا ما را نمی خواهند؟! مرحوم حاج محمد علی فشندی تهرانی (ره) می گوید که در مسجد جمکران سیدی نورانی را دیدم، با خود گفتم این سید در این هوای گرم تابستانی از راه رسیده و تشنه است ظرف آبی به دست او دادم تا بنوشد و گفتم: آقا! شما از خدا بخواهید تا فرج امام زمان (ع) نزدیک گردد. حضرت فرمودند: «شیعیان ما به اندازه آب خوردنی ما را نمی خواهند. اگر بخواهند و دعا کنند فرج ما می رسد.»
اخلاص در عمل یکی از علمای بزرگ اصفهانی می گوید: «شبی در عالم رؤیا امام زمان (ع) را دیدم. به ایشان عرض کردم چه کنم که به شما نزدیک شوم؟» فرمودند: «عملت را عمل امام زمان (ع) قرار بده.» من به ذهنم رسید که یعنی در مورد هر کاری ببین اگر امام زمان (ع) این کار را می کند تو هم انجام بده. پرسیدم: «چه کنم که در این امر موفق باشم؟!» فرمود: «الاخلاص فی العمل؛ یعنی، در کارهای خود اخلاص داشته باش.»(4)
بردباری و شکیبایی در تشرف مرحوم سید کریم پینه دوز (ره) از اخیار تهران که در خانه اجاره ای زندگی می کرده است و با پایان یافتن مدت اجاره دچار رنج و زحمت می گردد ضمن اینکه به او بشارت می دهند، نگران نباشید منزل درست می شود می فرمایند: «دوستان ما باید در فراز و نشیب ها شکیبا و بردبار باشند.»(5)
تحصیل معارف اهل بیت (ع) مرحوم آیت الله میرزا مهدی اصفهانی (ره) که سال ها در نجف اشرف نزد علمای بزرگ دانش آموخته بود و اجازه اجتهاد از مرحوم آیت الله نایینی (ره) داشت و به دنبال درک حقایق، مباحث فلسفه را نزد استادان فن تا بالاترین رتبه خوانده بود؛ می گوید: «دیدم دلم آرام نگرفته و به درک حقایق عالم توفیق نیافته ام. رو به عرفان آوردن و مدتی از محضر استاد عارفان و سالکان آقا سید احمد کربلایی (ره) استفاده می کردم تا از نظر ایشان به حد کمال قطبیت و فناء فی الله رسیدم. اما دیدم این مطالب و این رفتارها با ظواهر قرآن و سخنان اهل بیت علیهم السلام موافق نیست و به آرامش و اطمینان قلب نرسیده بودم.» مرحوم میرزا مهدی اصفهانی (ره) تنها راه نجات را در توسل به پیشگاه حضرت مهدی (ع) می بیند، به همین جهت می گوید: «خود را از بافته های فلاسفه و افکار عرفان خالی کردم و با کمال اخلاص و توبه به آن حضرت توسل پیدا کردم. روزی در وادی السلام نزد قبر حضرت هود و صالح علیهماالسلام در حال تضرع و توسل بودن که حضرت صاحب الزمان (عج) را مشاهده کردم.» ایشان فرمودند: «طَلَبُ المَعارِفِ مِن غَیرِ طَریقِنا اَهل البیت مُساوِقَّ لِلأنکارنا و قَد اَقامنی الله و انا الحُجّه بنُ الحسن؛ یعنی، جست و جوی معارف و شناخت طریق از غیر مسیر ما اهل بیت طهارت مساوی است با انکار ما و همانا خداوند مرا برای هدایت بشر برپا داشته است و من حجه بن الحسن هستم.» مرحوم اصفهانی (ره) می گوید: «پس از آن از فلسفه و عرفان بیزاری جستم و تمامی نوشته های خود را در این موارد به رودخانه ریختم و به سوی قرآن و احادیث پیامبر (ص) روی آوردم.»
کمک به مردم در توقیعی شریف، به مرحوم آیت الله العظمی حاج سید ابوالحسن اصفهانی (ره) دستور دادند: «اُرخِص نَفسَک وَ اَقبِل مجلِسَک فِی الدِّهلیز واقضِ النّاس نحن نَنصُرکُ؛ یعنی، خودت را برای مردم ارزان کن! و در دسترس همه قرار بده و محل نشستن خود را در دهلیز خانه ات قرار بده تا مردم سریع و آسان با تو ارتباط داشته باشند و حاجت های مردم را برآورد، ما یاریت می کنیم.»(6)
توجه به پدر و مادر در احوالات یکی از محبان و شیعیان آمده که پدر پیری داشت و بسیار به او خدمت می کرد. ایشان شب های چهارشنبه به مسجد سهله می رفت اما پس از مدتی این کار را ترک نمود. دلیل آن را پرسیدند، گفت چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله رفتم در شب آخر نزدیک مغرب تنها به مسجد سهله می رفتم عرب بیابانی را دیدم سوار بر اسب که سه بار به من فرمود: «از پدرت مراقبت کن.» من فهمدیم که امام زمان (ع) راضی نیستند من پدرم را بگذرام و به مسجد سهله بروم.(7)
توسل به قمر بنی هاشم (ع) از مرحوم آیت الله مرعشی نجفی (ره) نقل شده است که یکی از علمای نجف اشرف که به قم آمده بود می گفت: «مدتی برای رفع مشکلی به مسجد جمکران می رفتم و نتیجه نمی گرفتم روزی هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم مولا جان! آیا بد نیست با وجود امام معصوم (ع) به علمدار کربلا قمر بنی هاشم (ع) متوسل شوم و او را در نزد خدا شفیع قرار دهم؟!» در حالتی میان خواب و بیداری امام زمان (ع) فرمودند: «نه تنها بد نیست و ناراحت نمی شوم بلکه شما را راهنمایی می کنم که چون خواستی از حضرت ابوالفضل العباس (ع) حاجت بخواهی این چنین بگو: یا أبالغوث ادرکنی.»(8)
احترام به قرآن در تشرفی که برای مرحوم حاج شیخ محمدحسن مولوی قندهاری در حرم مطهر ابوالفضل العباس (ع) روی داده است ایشان می گوید دیدم قرآنی روی زمین بر سر راه افتاده است به من فرمودند: «هوشیار باش و به قرآن احترام کن. من خم شم و قرآن را برداشتم و بوسیدم و در قفسه گذاشتم.»(9)
خدمت به محرومان آقای محمد علی برهانی می گوید در خرداد 1358 هـ.ق برای رسیدگی به مردم محروم منطقه فریدن رفته بودم. هنگام بازگشت ماشین خراب شد و در بیابان تنها ماندم. دیدم چاره حز توسل به مولایم حضرت صاحب الزمان (ع) نیست، به آن حضرت متوسل شدن و گفتم: «یا اباصالح المهدی! ادرکنی.» ناگهان وجود مبارک امام زمان (ع) تشریف آوردند و ضمن بشارت به آمدن وسیله نقلیه فرمود: «ما هم اینجا رفت و آمد می کنیم. شما هم خیلی مأجورید چون خدمت به محرومین می کنید. و این روش جدّم حضرت علی (ع) است. تا می توانید در حدّ تمکّن به این طبقه خدمت کنید و دست از این کار بر ندارید که کار خوبی است.»(10)
روضه حضرت ابوالفضل (ع) در تشرّف آقای محمد علی فشندی تهرانی (ره) پس از اینکه نماز امام حسین (ع) در شب هشتم ذیحجه را به او یاد می دهند حاج محمد علی می پرسد: «فردا شب امام زمان (ع) در چادرهای حجاج می آید و به آنان نظر دارد؟» فرمود: «در چادر شما می آیند چون فردا شب مصیبت عموریم حضرت ابوالفضل (ع) در آن خوانده می شود.»(11)
ایران شیعه، خانه ماست مرحوم آیت الله میرزا محمد حسن نائینی (ره) در دوران جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای انگلیس و روس خیلی نگران بودند از این که کشور دوستداران امام زمان (ع) از بین برود و سقوط کند. شبی به امام عصر (ع) متوسل می شود و در خواب می بیند دیواری است به شکل نقشه ایران که شکست برداشته و خم شده است و در زیر این دیوار تعدادی زن و بچه نشسته اند و دیوار دارد روی سر آنها خراب می شود. مرحوم نائینی چون این صحنه را می بیند بسیار نگران می شود و فریاد می زند: «خدایا، این وضع به کجا خواهد انجامید؟» در همین حال می بیند حضرت ولی عصر (ع) تشریف آوردند و با دست مبارکشان دیوار را که در حال افتادن بود گرفتند و بلند کردند و دوباره سر جایش قرار دادند و فرمودند: «اینجا (ایران شیعه)، خانه ما است. می شکند، خم می شود، خطر است ولی ما نمی گذاریم سقوط کند ما نگهش می داریم.»(12)
مواظبت بر قرائت و خواندن قرآن در تشرّف شیخ محمد حسن مازندرانی که به بیماری سل مبتلا بوده است او را شفا می دهند و به او می فرمایند: «بر ت باد به مواظبت بر قرائت قرآن.» (13) موضوع مطلب : دختر 8 ساله ساروی دو برابر دیگر همکلاسیهایش قد و وزن دارد و قدرت وی در بلند کردن اجسام به اندازه یک قهرمان وزنهبرداری است. یک دختر 8 ساله ساروی قادر است مادر 126 کیلویی خود را روی دوشش سوار کرده و وی را با خود از اتاقی به اتاق دیگر ببرد. این دختر فاطمه نادری نام دارد و در محله آرامگاه ساری زندگی میکند. فاطمه دانشآموز کلاس سوم ابتدایی دبستان شهید والفجر ساری است و برخلاف جثه بزرگی که نسبت به همسن و سالان خود در مدرسه دارد هرگز دختر پرخوری نیست و تقریباً به اندازه همکلاسیهای خود غذا میخورد. موضوع مطلب : با وسوسهاش کام آدم و حوا را به طعم میوه ممنوعه آلوده نمود و آنان را از بهشت عرشی به منزل فرشی هبوط داد و حال این قابیل است که با کمند حسادت شیطان، دست خویش را به خون برادر رنگین نموده و خداوند را بر آن داشت تا انسان را تا ابدیت ندا دهد که: «الم اعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان إنه لکم عدو مبین». و اکنون سالها از آن عهد جاودانه خداوند با فرزندان آدم میگذرد و در تاریخ همواره قابیلیانی بودند که این عهد را شکسته و به جرگه عبادالشیطان درآمدهاند، ولی شیطان بر سر پیمانی که با خویش بسته بود، محکم ایستاده و پیروانی را به عبادت خویش فرا میخواند و ندای «أنا ربکم الأعلی» را که روزی به واسطه فرعون سر میداد، امروز خود بی واسطه سر میدهد تا مرهمی باشد بر زخم کهنه تکبرش. موضوع مطلب : هنگام جنگ دادیم صدها هزار دارا
چندین هزار دارا ، بسته به سر ، سربند دوخته هزار سارا ، چشمی به حلقه در از یک طرف و دیگر چشمی ز خون دل ، تر سارا سؤال می کرد ، دارا کجاست اکنون ؟ دیدند شعله ها را در سنگرش به مجنون خون گلوی دارا آب حیات دین است روحش به عرش و جسمش ، مفقود در زمین است در آن زمانه رفتند ، صدها هزار دارا در این زمانه گشتند ده ها هزار « دارا » هنگام جنگ دارا گشته اسیر و دربند دارای این زمان با بنزش رود به دربند دارای آن زمانه بی سر درون کرخه سارای این زمانه در کوچه با دوچرخه در آن زمانه سارا با جبهه ها عجین شد در این زمانه ناگه ، چادر( لباس جین ) شد با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست سارا ، خود از برای جلب نظر ، بیاراست آن مقنعه ور افتاد ، جایش فوکول درآمد سارا به قول دشمن از اُمّلی درآمد دارا و گوشواره ، حقّا که شرم دارد ! در دستهایش امروز ، او بند چرم دارد با خون و چنگ و دندان ، دشمن ز خانه راندیم اما به ماهواره تا خانه اش کشاندیم جای شهید اسم خواننده روی دیوار آنها به جبهه رفتند اینها شدند «طلبکار» شعر : زنده یاد شهید ابوالفضل سپهر موضوع مطلب : ارائه زندگینامه شخصیتهایی مانند عباس بابایی و به تصویر کشاندن صداقت و صفا و صمیمیت او در کنار توانایی، قدرت مدیریت و ابتکار و خلاقیت او و شجاعت و نترسی او مانند یک الگو مثل آب حیاتی برای تشنگان این روزگار است. فیلم ساختن درباره یک شهید بسیار سخت است چون بخشی از قصه به زندگی روزمره او اختصاص دارد و تاکید میشود اگرچه او قهرمانی آسمانی است اما غیرقابل دسترس نبوده و از درون همین جامعه و مردم و زندگی عادی به این مقام و مرتبه رسیده است. مانند شهید بابایی که وقتی در درون خانه و در ارتباط با همسر و فرزند و اعضای خانوادهاش قرار میگیرد دیگر موقعیت نظامی را نداشته و مثل دیگر همسران و پدران است. در واقع مخاطب در اینجا او را به عنوان یک فرد معمولی میبیند و زمانی که او را در کنار وجوه قهرمانگونهاش قرار میدهد تاثیرپذیریاش نیز بیشتر میشود. به هر حال او به خاطر اعتقادات و باورهایش و دفاع از سرزمین و مردمش از زندگی و لذتهای شخصی خود میگذرد و با دلبستگیهای خود مبارزه میکند. اتفاقا روابط عاشقانه او با همسرش دارد که این کار را برای کسانی مثل عباس سختتر میکند و اینکه آنها نیز مثل سایر انسانها تعلق خاطر و دلبستگیهای عاطفی و زمینی داشتند، اما این دلبستگیها آنان را زمین گیر نکرده و شوق پرواز را از آنان نگرفته است این سریال تلاش میکند اخلاق و روحیه عباس بابایی را به مخاطبش معرفی کند. از زاویه نگاه عباس بابایی دستاوردهای جنگ معرفی میشود. دستاوردهایی فرهنگی که سبب شد فردی همچون عباس بابایی که تحصیل کرده امریکا است، در خدمت جنگ قرار گیرد و در نهایت خود را عاشقانه فدای کشور کند. آنها که شهید عباس بابایی را میشناسند میگویند او شخصیتی چندوجهی بوده است. در کنار وجوه نظامی و رتبه بالای خلبانی فردی بهشدت مذهبی بوده است. اهل برنامهریزی و ساماندهی بوده است در رویدادهای فراوانی حضور داشته و در کنار اینها مردی خانوادهدوست هم بوده است. در خاطرات عباس بابایی آمده که او مثلاً گوسفند میکشته و گوشت آن را به روستاهای اطراف میبرده و میان مردم تقسیم میکرده است. پدر شهید عباس بابایی هر سال تعزیه ی عید قربان را در قزوین اجرا می کرد و فرزندش عباس هم نقش اسماعیل را ایفا می کرد خانه واقعی شهید عباس بابایی : بخش هایی از سریال شوق پرواز در خانه ی واقعی شهید عباس بابایی تصویر بردای شد این خانه یک خانه سازمانی در اطراف منطقه قصر فیروزه است که سالها قبل در اختیار شهید بابایی و همسرش بوده و خانم حکمت هنگام حضور در تهران ، در این خانه زندگی می کرد و از مهمانانش در این خانه پذیرایی می کرد خانم حکمت یادگارهایی از شهید عباس در این خانه نگهداری می کند که برای تصویر برداری این بخش در اختیار گروه سازنده سریال گذاشته شد در سریال به مسایل خانوادگی او نه تنها اغراقی در این عشق نشده بلکه شاید در آن اندازه های واقعی هم به آن نیز پرداخته نشده است فیلمنامه فعلی شوق پرواز محصول مشورت های گروه سازنده و نویسنده ی سریال با خانواده شهید عباس بابایی و نماینده ی بنیاد شهید و امور ایثارگران و ارتش جمهوری اسلامی ایران است پله چهارم : شوق پرواز شوق پرواز برای اولین بار به سراغ یک شخصیت نظامی معاصر رفت روایت قصه ای که در سریال مربو ط به زندگی شهید می شود کاملا مطابق با واقعیات زندگی اوست شوق پرواز یک سریال «شخصیتمحور» بوده و قرار است شخصیت عباس بابایی را از نگاه دیگران روایت کند. البته در این روایت همسر عباس پررنگتر از سایر شخصیتهاست این سریال مرحله پیش ساخت بسیار طولانی داشت فراهم آمدن مقدمات ساخت این سریال از سال 74 طی نامه ای که از سوی بنیاد شهید و امور ایثار گران به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شده بود آغاز شد در همان زمان دفتر مقام معظم رهبری دستور همکاری داد و سه تن از نویسندگان ارتش فیلمنامه ای برای سریال نوشتند این فیلمنامه در سال 76 وارد مرحله پیش تولید شد و حتی بخش هایی از آن فیلمبرداری شد جالب است بدانید در این مرحله دکور شهر قزوین در شهر کرمان ساخته شد که شامل محله کودکی و نیز خانه و مدرسه ی شهید بابایی بود . دراین مرحله از کار حسین قاسمی جامی کارگردان این سریال بود که کار به علت مشکلاتی متوقف شد پس از یک توقف 10 ساله بار دیگر در سال 1386 ساخت این پروژه رسما کلید خورد در شوق پرواز محصول مشترک «بنیاد شهید و امور ایثارگران» و «گروه فیلم و سریال شبکه یک سیما»و «نیروی هوایی ارتش » است. این سریال 24 قسمتی به کارگردانی «یدالله صمدی» و تهیه کنندگی «جواد نوروز بیگی» با موضوع زندگی خلبان شهید «عباس بابایی» ساخته شده است این مرحله کارگردان حسین قاسمی جامی و فیلمنامه فرهاد توحیدی به نوشتن متن جدیدی پرداختند و برای باز بینی صحنه های تصویر برداری به قبرس ، افغانستان، عربستان رفتند تا برای تصویر برداری بخش های خارج از کشور این کشور ها مورد ارزیابی قرار گیرند اما فیلمنامه دارای کیفیت لازم نبود به همین دلیل با حضور مجید مجیدی به عنوان مشاور پروژه بار دیگر باز نویسی فیلمنامه آغاز شد و در آخر یدالله صمدی به عنوان کارگردان ویژه ، کار وارد مراحل جدی شد و تصویر برداری از سال 88 آغاز شد ملیحه حکمت همسر شهید بابایی با دیدن فیلم دلشکسته علاقه مند شده بود تا شهاب حسینی نقش شهید باباید را ایفا کند شهاب حسینی با مطالعه فیلمنامه ی شوق پرواز و اطلاع از نظر خانم حکمت به گروه سازنده ی این سریال پیوست شهاب حسینی چند ماه بعد از آغاز تصوی برداری به گروه سازنده سریال پیوست و اولین صحنه ای که مقابل دروبین رفت صحنه ای حضور او در مدرسه پس از بازگشت از آمریکا بود حسینی پیش از حضور در مقابل دوربین و آغاز سکانس چند کلمه ای با یدالله صمدی کارگردان سریال گفتگو کرد و سپس با خودش خلوت کرد دو رکعت نماز خواند و پس از آن بازی خود را آغاز کرد
پله پنجم : خانواده شهید بابایی الف) خانم صدیقه حکمت : شانس مهم این سریال این بود که با همراهی خانواده محترم شهید بابایی و بهویژه همسر گرامی ایشان سرکار خانم «صدیقه حکمت» بسیاری از مسائل مهم و جدی سریال رفع شد. خانم حکمت درک کاملا درستی از اقتضاهای کار فیلمسازی داشتند. خانواده این عزیز پذیرفتند داستان زندگی این شهید را از نگاه یک کارگردان روایت میکند، این روایت محدودیتهایی دارد، باید به خواست مخاطب احترام گذاشته شود اما گفته شده که اغراقی در رابطه بین عباس و ملیحه شده و یا آیا قبل از انقلاب ملیحه چادری بود ؟ 1- عشق این دو به هم واقعا زبانزد بوده و که نقل مجالس خانوادگی بوده است . بخصوص که این دو با هم نسبت نزدیک فامیلی داشته اند و همه ، خاطراتی از این عشق داشتند و می گفتند که چه مخالفت هایی با ازدواج آنها شده بوده و به رغم همه ی این اختلاف ها ، این دو پای هم ایستاده بودند. 2- خانم حکمت پیش از انقلاب باحجاب بودند. ایشان در زمان ازدواج 16 سال داشتند. در سال 1354 پس از ازدواج به دزفول رفتند. در دزفول حجاب ایشان روسری بود ولی در خارج از پایگاه چادر به سر میکردند 3- کراوات یا پاپیون ؟ در قسمتی که عباس بابایی ازدواج می کند و مراسم عروسی او برگزار می شود او کراوات زده بود چنین صحنه ای در عرف سریال های تلویزیونی که سعی می کنند شهداء را از سنین پایینتر دارای ویژه گی های خاص دینی نشان دهند اندکی بی سابقه بود درباره این صحنه از همسر شهید بابایی در خصوص جزییات عروسی سوال شد خانم حکمت در روز تصویر برداری این صحنه ، سر صحنه حضور داشت ایشان گفت: عباس روز عروسی کت و شلوار و پاپیون زده بود نکته ی جالب توجه در این صحنه این بود که تصویر برداری صحنه های عروسی هم زمان با روز تولد عباس بابایی بود و در حاشیه ی ضبط این مراسم برای عباس جشن تولد هم گرفته شد (؟) ب) فرزندان شهید: از عباس بابایی سه فرزند به نام سلماء ، حسین ، محمد به یادگار مانده است صمدی در مقام کارگردان دوست داشت فرزندان شهید عباس بابایی حضوری هر چند کوتاه در سریال داشته باشند که با موافقت سلماء و حسین ، این اتفاق رخ داد اما محمد فرزند کوچک چندان موافق جلوی دوربین رفتن نبود
پله ششم : شهید سعید خجسته فر اغلب مخاطبان سریال شوق پرواز با تماشای قسمت های ابتدایی این سریال تصور می کردند سعید خجسته فر که از کودکی با عباس بابایی بوده و همراه او مراحل خلبانی را طی کرده وجود خارجی دارد برخی از آن ها برای یافتن اطلاعاتی از سعید در فضای مجازی جست و جو کردند اما چیزی به دست نیاوردند واقعیت این است که سعید خجسته فر شخصیتی ما به ازای خارجی ندارد و آنچه در تمامی دوستان عباس بوده در سعید خلاصه شده است سعید چکیده و خلاصه ی دوستان و اطرافیان عباس است تا برای ببینده دیگر لازم نباشد برای پیکیری شخصیت شهید عباس بابایی به سراغ تک تک شخصیت ها و اطرافیان او برود ماجرای ممنوعیت پرواز او به دلیل داشتن همسر خارجی هم منطبق بر واقعیت است پیش از انقلاب برخی از جوان های نظامی ایرانی در سفر به خارج برای برای طی کردن دوره های آموزشی در پایگاه های نظامی ، در همان کشور همسر اختیار می کردند اما این موضوع در ارتش برای ایشان مشکلاتی از جمله ممنوعیت پرواز را موجب شد که سریال بر آن توجه داشته است حضور شخصیت های واقعی در سریال شوق پرواز محدودت های زیادی را قراهم می کرد و در صورت نام بردن از یک شخصیت واقعی که در قید حیات است این الزام راایجاد می کرد تا تمام جزییات در خصوص او رعایت شود تا اعتراضی از سوی آن شخص و بستگانش مطرح نشود و برای جلوگیری از این مشکلات احتمالی از این شگرد استفاده شد ضمن آنکه به دلیل گذشت مدت زمانی طولانی خیلی از این شخصیتها سرنوشتهای مختلفی پیدا کردهاند. اما مقاطع خاصی از زندگی آنها از نظر دراماتیک جذاب بود. اینکه عباس در مقطعی به امریکا رفته و در آنجا دوستش ازدواج کرده، دروغ نبود. جلوگیری از پرواز خلبانها به دلیل داشتن همسر خارجی، دروغ نبود. عملیات دفاع خلیج فارس و شهادت خلبانی در این منطقه دروغ نبود و درباره شهید «هاشم آلآقا» اتفاق افتاده بود. ما برای سهولت در روایت قصه و ارتباط راحتتر مخاطب با سریال، تمام این شخصیتها را در یک شخصیت جمع کردیم و نام آن را گذاشتیم «سعید خجستهفر» و بعد او را از نوجوانی با قهرمان قصه همراه کردند تا بار دراماتیکی قصه بیشتر شود. پله آخر: هنر و هنرمند متعهد باید اذعان داشت رویکرد سیما به زندگی فرماندهان شهید بسیار خوب و مهم است اما راهی بسیار خطرناک است چون نباید چهره ایشان بسیار ملکوتی نشان داده شود تا غیر دسترسی باشد و اغراق از آن برداشت شود و نه بسیار دم دستی و لوث باشد تا از مقامات و فداکاری بی نظیر ایشان چشم پوشی شود آنچه در این سریال به چشم می آمد امکانات ضعیف پروژه فیلم سازی بود که این بلای بسیاری از فیلم سازان ارزشی معاصر شده است بازیگری حسینی در نقش شهید ستودنی است به نظر می اید که این بازیگر با اعتقاد به این کار پرداخته که در وادی کم اینگونه سراغ داریم فیلم نامه نویس و کارگردان اگر خود معنویت نباشند مثلا نماز شب را تجربه نکرده باشند چگونه می توانند این حس را انتقال دهند بنابراین کلام را خلاصه کنم بی تعهد و شاخت نمی توان اثر هنری متعهدانه ساخت موضوع مطلب : خاطره ای از شهید عارف نوجوان، کاظم حیدری حبیبی زمانی که به مرخصی می آمد شب ها با وجود گرما در اتاق می خوابید تا بتواند نیمه های شب، با خدا راز و نیاز کند. آن روزها، ما به علت گرمی هوا به روی بام می رفتیم. یکبار نیمه های شب وارد اتاق شدم، اودر حالت سجده بود. هر وقت که کاظم به حال سجده با خدا مناجات می کرد، گمان می کردی او از دنیا رفته است. تنها عاملی که برای او آرامش به ارمغان می آورد، عبادت خداوند متعال و خواندن زیارت عاشورا بود. موضوع مطلب : موضوعات پیوندها امکانات جانبی بازدید امروز: 22 بازدید دیروز: 18 کل بازدیدها: 162097 |
||