سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
 
منتظران مهدی (عج)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
سه شنبه 92/2/10 :: 3:32 عصر

اجابت دعا

در خبرست از سرور کائنات، محمد مصطفی صلی الله علیه و آله :

هرگاه که یکی از بندگان گنه کار پریشان روزگار، دست انابت به امید اجابت، به درگاه حق جلَ وعلا بردارد، ایزد تعالی در وی نظر

نکند. بازش بخواند، باز اعراض کند. بازش به تضرع و زاری بخواند، حق سبحانه و تعالی فرماید: «یا مَلائِکَتی قَد اِسْتَحْیَیْتُ مِنْ

عَبْدی وَ لَیْسَ لَهُ غَیْری فَقَدْ غَفَرْتُ لَهُ؛ دعوتش را اجابت کردم و حاجتش برآوردم که از بسیاری دعا و زاری بنده همی شرم دارم».




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:29 عصر

نیت

تمدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید که پسر بچه ای در باتلاقی افتاد و آهسته و آرام به سمت پایین می رود .آن پسربچه به شدت وحشت زده بود و با چشمانش به کشاورز التماس می کرد تا جانش را نجات دهد.کشاورز با هزار بدبختی با به خطر انداختن جان خودش بالاخره موفق شد پسرک را از مرگ حتمی و تدریجی نجات دهد و او را از باتلاق بیرون بکشد.

فردای آن روز وقتی که کشاورز روی روی زمینش مشغول کار بود،کالسکه سلطنتی مجللی در کنار نرده های ورودی زمین کشاورز ایستاد .دو سرباز از آن پیاده شدند و در را برای آقای قد بلندی که لباس های اشرافی بر تن داشت ،بازکردند.زمانی که آن مرد با لباس های گران قیمتی که برتن داشت پایین آمد ،خود را پدر پسری که کشاورز روز گذشته او را از مرگ نجات داده بود،معرفی کرد.اوبه کشاورز گفت که می خواهد این محبتش را جبران کند وحاضر است در عوض کار بزرگی که او انجام داده،هرچه بخواهد به او بدهد .
کشاورز با مناعت طبعی که داشت به مرد ثروتمند گفت که او این کار را برای رضای خدا وبه خاطر انسانیت انجام داده و هیچ چشم داشتی در مقابل آن ندارد.در همین موقع پسرکشاورز از ساختمان وسط زمین بیرون آمد.مرد ثروتمند که متوجه شد کشاورز پسرس هم سن وسال پسر خودش دارد ،به پیرمردگفت که می خواهد یک معامله با او بکند.مردثروتمند گفت حال که تو پسرم را نجات دادی ،من هم پسر تو را مثل پسر خودم می دانم .پس اجازه بده هزینه تحصیل او را در بهترین مدارس ودانشگاهها بپردازم .کشاورز موافقت کرد وپسرش پس از چند سال از دانشگاه علوم پزشکی لندن فارغ التحصیل شد وبه خاطر کشف یکی از بزرگ ترین ومهم ترین داروهای نجات بخش جهان که پنی سیلین بود،به عنوان یک دانشمند مشهور شناخته شد .آن پسر کسی نبود جز الکساندر فلیمینگ .چندسال گذشت .دست بر قضا پسر مرد ثروتمند به بیماری لاعلاجی مبتلا شد و این بار الکساندر،پسر کشاورز که امروز یک دانشمند برجسته بود با داروی جدیدش بار دیگر جان آن پسر را نجات داد .
جالب است بدانید که آن مرد ثروتمند و نجیب زاده کسی نبود جز لردراندلف چرچیل و پسرش هم کسی نبود جز وینستون چرچیل .




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:27 عصر

شأن

مردی می‌خواست زنش را طلاق دهد.
دوستش علت را جویا شد و او گفت: این زن از روز اول همیشه می خواست من را عوض کند.
مرا وادار کرد سیگار و مشروب را ترک کنم..
لباس بهتر بپوشم، قماربازی نکنم، در سهام سرمایه‌گذاری کنم و حتی مرا عادت داده که به موسیقی کلاسیک گوش کنم و لذت ببرم!
دوستش گفت: اینها که می‌گویی که چیز بدی نیست!

مرد گفت: ولی حالا حس می‌کنم که دیگر این زن در شان من نیست!

 

6. بزرگترین حکمت

روزی سقراط در کنار دریا راه می رفت که نوجوانی نزد او آمد و گفت: «استاد! می شود در یک جمله به من بگویید بزرگترین حکمت چیست » سقراط از نوجوان خواست وارد آب بشود. نوجوان این کار را کرد.

سقراط با حرکتی سریع، سر نوجوان را زیر آب برد و همان جا نگه داشت، طوری که نوجوان شروع به دست و پا زدن کرد. سقراط سر او را مدتی زیر آب نگه داشت و سپس رهایش کرد. نوجوان وحشت زده از آب بیرون آمد و با تمام قدرتش نفس کشید.

و که از کار سقراط عصبانی شده بود، با اعتراض گفت: «استاد! من از شما درباره حکمت سؤال می کنم و شما می خواهید مرا خفه کنید » سقراط دستی به نوازش به سر او کشید و گفت: «فرزندم! حکمت همان نفس عمیقی است که کشیدی تا زنده بمانی. هر وقت معنی آن نفس حیات بخش را فهمیدی، معنی حکمت را هم می فهمی!»

 




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:26 عصر

مرد خوشبخت

پادشاهی پس از اینکه بیمار شد گفت: "نصف قلمرو پادشاهی‌ام را به کسی می‌دهم که بتواند مرا معالجه کند".

تمام آدم‌های دانا دور هم جمع شدند تا ببیند چطور می شود شاه را معالجه کرد، اما هیچ یک ندانست.

تنها یکی از مردان دانا گفت: "فکر کنم می‌توانم شاه را معالجه کنم. اگر یک آدم خوشبخت را پیدا کنید، پیراهنش را بردارید و تن شاه کنید، شاه معالجه می شود".

شاه پیک‌هایش را برای پیدا کردن یک آدم خوشبخت فرستاد.

آنها در سرتاسر مملکت سفر کردند ولی نتوانستند آدم خوشبختی پیدا کنند. حتی یک نفر پیدا نشد که کاملا راضی باشد.

آن که ثروت داشت، بیمار بود. آن که سالم بود در فقر دست و پا میزد، یا اگر سالم و ثروتمند بود زن و زندگی بدی داشت. یا اگر فرزندی داشت، فرزندانش بد بودند. خلاصه هر آدمی چیزی داشت که از آن گله و شکایت کند.

آخرهای یک شب، پسر شاه از کنار کلبه‌ای محقر و فقیرانه رد میشد که شنید یک نفر دارد چیزهایی می‌گوید. "شکر خدا که کارم را تمام کرده‌ام. سیر و پر غذا خورده‌ام و می‌توانم دراز بکشم و بخوابم! چه چیز دیگری می‌توانم بخواهم؟"

پسر شاه خوشحال شد و دستور داد که پیراهن مرد را بگیرند و پیش شاه بیاورند و به مرد هم هر چقدر بخواهد بدهند.

پیک‌ها برای بیرون آوردن پیراهن مرد توی کلبه رفتند، اما مرد خوشبخت آن قدر فقیر بود که پیراهن نداشت!!!




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:24 عصر

بزرگترین افتخار

پسر کوچولو به مادر خود گفت:مادر داری به کجا می روی؟مادر گفت:عزیزم بازیگری معروف

که از محبوبیت زیادی برخوردار است به شهر ما آمده است.این طلایی ترین فرصتی است که می توانم او را ببینم وبا او حرف بزنم،خیلی زود برمیگردم.اگر او وقت آن را داشته باشد که با من حرف بزند چه محشری می شود.

و در حالی که لبخندی حاکی از شادی به لب داشت با فرزندش خداحافظی کرد. حدود نیم ساعت بعد مادرش با عصبانیت به خانه برگشت.
پسر به مادرش گفت:مادر چرا چهره ی پریشانی داری؟آیا بازیگر محبوبت را ملاقات کردی؟

مادر با لحنی از خستگی و عصبانیت گفت:من و جمعیت زیادی از مردم بسیار منتظر ماندیم اما به ما خبر رساندند که او نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.ای کاش خدا شهرت و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود.کودک پس از شنیدن حرف های مادر به اتاق خود رفت ولباس های خود رابیرون آورد و گفت:مادر آماده شو با هم به جایی برویم من می توانم این آرزوی تو را برآورده کنم.

اما مادر اعتنایی نکرد و گفت:این شوخی ها چیست او بیش از نیم ساعت است که این شهر را ترک کرده است.حرف های تو چه معنی ای میدهد؟

پسر ملتمسانه گفت:مادرم خواهش می کنم به من اعتماد کن،فقط با من بیا.مادر نیز علیرغم میل باطنی خود درخواست فرزند خود را پذیرفت زیرا او را بسیار دوست می داشت.بنابراین آن دو به بیرون از خانه رفتند.

پس از چندی قدم زدن پسر به مادرش گفت:رسیدیم.در حالی که به کلیسای بزرگ شهر اشاره می کرد.مادر که از این کار فرزندش بسیار دلخور شده بود با صدایی پر از خشم گفت:من به تو گفتم که الان وقت شوخی نیست.این رفتار تو اصلا زیبا نبود.

کودک جواب داد:مادر تو در سخنان خود دقیقا این جمله را گفتی که ای کاش خدا شهرتی و محبوبیتی را که به این بازیگر داده است به ما داده بود پس آیا افتخاری از این بزرگ تر است که با کسی که این شهرت و محبوبیت را داده است نه آن کسی که آن را دریافت کرده است حرف بزنی؟

آیا سخن گفتن با خدا لذت بخش تر از آن نیست که با آن بازیگر محبوب حرف بزنی؟وقتی خدا همیشه در دسترس ماست پس چه نیاز به بنده ی خدا.مادر هیچ نگفت و خاموش ماند




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:22 عصر

 داعای کوروش

 

روزی بزرگان ایرانی ومریدان زرتشتی از کوروش بزرگ خواستند که برای ایران زمین دعای

خیر کند وایشان بعد از ایستادن در کنار اتش مقدس اینگونه دعا کردن:
 

خداوندا اهورا مزدا ای بزرگ آفریننده آفریننده این سرزمین

بزرگ،سرزمینم ومردمم راازدروغ و دروغگویی به دور بدار

بعد از اتمام دعا عده ای در فکرفرو رفتند واز شاه ایران پرسیدند که چرا این گونه

دعانمودید؟فرمودند:چه باید می گفتم؟ یکی جواب داد :برای خشکسالی دعا مینمودید؟

کوروش بزرگ فرمودند: برای جلو گیری از خشکسالی انبارهای اذوقه وغلات می سازیم

دیگری اینگونه سوال نمود: برای جلوگیری از هجوم بیگانگان دعا می کردید ؟

ایشان جواب دادند: قوای نظامی را قوی میسازیم واز مرزها دفاع می کنیم

گفتند:برای جلوگیری از سیلهای خروشان دعا می کردید ؟

پاسخ دادند: نیرو بسیج میکنیم وسدهایی برای جلوگیری از هجوم سیل می سازیم

و همینگونه سوال کردندوبه همین ترتیب جواب شنیدند...


تا این که یکی پرسید: شاها منظور شما از این گونه دعا چه بود؟!

وکوروش تبسمی نمودند واین گونه جواب دادند :

من برای هر سوال شما جوابی قانع کننده آوردم ولی اگر روزی یکی از شما نزد من آید و

دروغی گوید که به ضرر سرزمینم باشد من چگونه از آن باخبر گردم واقدام نمایم؟ پس بیاییم از

کسانی شویم که به راست گویی روی آورند ودروغ را از سرزمینمان دور سازیم...که هر عمل

زشتی صورت گیرد باعث اولین آن دروغ است.




موضوع مطلب :

 

فاطمه سلام الله علیها با یک دست گهواره، و با دستی دیگر جهان را تکان می دهد.

اگر مادرى با داورى بین فرزندان مواجه گردد چه باید بکند؟
داورى و قضاوت, از ظرافت و لطافت خاصى برخوردار است و این امر بر کسى پوشیده و پنهان نیست. ولى داورى بین فرزندان و کودکان , ظرافت و لطافت کار را صد چندان مى نماید.
ـ ذهن صاف و دست نخورده کودکان
ـ روح لطیف و ظریف آنها
ـ داورى توام با تربیت
ـ فضاى ذهن کودک و محدودیت هاى آن, همه و همه دست به دست هم مى دهند و کار داورى بین فرزندان و کودکان را با مشکل مواجه مى کند.

آیا مادران مى توانند داوران خوبى براى فرزندان و کودکان خود باشند؟
در اینجا توجه عزیزان را به یک داستان جالب توجه , که از طرف ((مادر محبت)) حضرت زهرا(س) , صورت گرفت , جلب مى نمائیم.
داستان داورى بدین قرار است که:
((رسول گرامى اسلام درباره مسابقه خطاطى به حسن و حسین(ع) سفارش فرمود:
هر کس خط او زیباتر است , قدرت او نیز بیشتر است.
حسن وحسین هر کدام خط زیبایى نوشتند , اما رسول خدا قضاوت نکرد و آن دو بزرگوار را به مادرشان , فاطمه(س) هدایت فرمود , تا نگرانى قضاوت , با عاطفه مادرى جبران شود.

حضرت زهرا(س) دید که هر دو خط زیبا و هر دو در این مسابقه هنرى شرکت نموده اند , چه باید کرد؟ با خود گفت:
قالت: انا ماذا اصنع و کیف احکم بینهما؟
من چه مى توانم بکنم و چگونه میان دو کودکم داورى کنم؟
قضاوت نهایى را به تلاش خودشان ارتباط داد و فرمود:
یا قرتى عینى انى اقطع قلادتى على راسکما و انشر بینکما جواهر هذه القلاده فمن اخذ منها اکثر فخطده احسن و تکون قوته اکثر.
اى نور دیدگانم! من دانه هاى این گردنبند را با پاره کردن رشته آن بر سر شما مى ریزم و میان شما دانه هاى گردنبند را پخش مى نمایم. هر کدام از شما دانه هاى بیشترى بگیرد , خط او بهتر و قدرت او بیشتر است.))(11)

به حق, ظرافت و زیبایى از لابلاى این داورى , موج مى زند.
این داستان حق , داراى لایه هایى است و آمادگى دارد دریاى بیکرانى از داوریهاى زیبا را به دینداران و مادران بگشاید و مسیر زندگى انسانها را عوض کند. البته این داستان از باب ((مشت نمونه خروار)) است و از این قبیل مطالب در سیره علمى و عملى امامان(ع) موج مى زند و فراوان است.
حال مادران در مورد این داورى , خود به داورى بنشینند و خودشان را در امور تربیتى محک بزنند!
از دیدگاه قرآن و امامان, امر تربیت و ظرافتهاى آن بسیار جدى است و ذره اى کوتاهى در آن روا نباشد.
ذهن , اندیشه , روح و انسانیت چیزى نیست که به راحتى بتوان از کنار آن گذر کرد و یا آن را نادیده گرفت.
على(ع) مى فرمایند:
((لا غنى کالعقل و لا فقر کالجهل و لا میراث کالادب, و لا ظهیر کالمشاوره; هیچ ثروتى چون عقل , و هیچ فقرى چون نادانى نیست. هیچ ارثى چون ادب , و هیچ پشتیبانى چون مشورت نیست.))




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 3:0 عصر

قدرت دعای مادر! (داستانک)

madar2[WwW.Kamyab.IR]

ابویزید بسطامی را پرسیدند:

که این پایگاه به دعای مادر یافتی، این معروفی (شهرت) به چه یافتی؟

گفت: آن را هم به دعای مادر، که شبی مادر از من آب خواست. بنگریستم در خانه آب نبود، کوزه برداشتم.

به جوی رفتم آب بیاوردم.چون بر سر مادر آمدم، خوابش برده بود. با خود گفتم که اگر بیدارش کنم من بزهکار باشم.

بایستادم تا مگر بیدار شود. تا بامداد بیدار شد. سربلند کرد و گفت: چرا ایستاده ای؟ قصه بگفتم.

برخاست و نماز کرد و دست بر دعا برداشت و گفت:

الهی چنان که این پسر مرا بزرگ و عزیز داشت، اندر میان خلق او را بزرگ و عزیز گردان.




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 2:59 عصر

دعای چهل کلید

روزی که حضرت  فاطمه(س) در خلوت نشسته بودند بر ظرف آبی می خواند و میدمید فضه از او پرسید که یا خاتون من سبب این دعا خواندن و برآب دمیدن چیست؟
فرمود:این دعا ی چهل کلید است هر که روز جمعه غسل کند و آب پاک بیاورد و این دعا را بخواند و به آب بدمد به امر حق تعالی اگر پنجاه سال بختش بسته باشند گشاده گردد و اگر در میان زن و شوهر ناسازگاری باشد این چهل کلید را بخواند برآب و داخل طعام کند بر شوهر بخوراند به قدرت کامله حق تعالی بکمال یوسف و زلیخا برسد و اگر کسیرا بسته باشند وبر گلاب و نبات بخواند وبخورد آنکس دهد که بسته باشد بفرمان خدای عزوجل گشاده گردد و جمیع آفت و مضرت ازاو دور شود.

خواص این چهل کلید زیاد است و در این اندک

 نمی گنجد هر کسی به نیت مهم خود بخواند انشاءالله به اجابت نزدیک است

 دعای چهل کلید هزاران خواص دارد از قبیل:

گشایش بخت

گشایش کار

اصلاح زن و شوهر

محبت و جلب معشوقه

باطل سحر و جادو

دفع مشکلات

و...

طریقه عمل این طور است که شما در روز جمعه این دعا را بر روی ظرف آبی بخوانید با طهارت و نیت پاک و صاف و با توکل بر خدا سپس با این آب غسل می کنید به هر نیتی که انجام دهید روا میگردد برای گشایش کار و بخت از این طریق می توان انجام داد برای محبت نیز آن آب را یا با شربت یا با چای و ...به طرف بدهید بخورد ...

شرح دعا این چنین است :

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

إِنَّا فَتَحْنَا لَکَ فَتْحًا مُّبِینًا 2بار

 سَلَامٌ عَلَیْکُمْ طِبْتُمْ فَادْخُلُوهَا خَالِدِینَ 3 بار

 لَقَدْ جَاءآُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیْکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ 4 بار

 رَبَّنَا مَا خَلَقْتَ هَذا بَاطِلاً سُبْحَانَکَ 5 بار

وَتِلْکَ حُجَّتُنَا آتَیْنَاهَا إِبْرَاهِیمَ عَلَى قَوْمِهِ نَرْفَعُ دَرَجَاتٍ مَّن نَّشَاء 6 بار 

إِنَّ رَبَّکَ حَکِیمٌ عَلِیمٌ 7 بار

 وَقُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ آَانَ زَهُوقًا 8 بار

وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُا لظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا 9 بار

 یَا نَارُ آُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ 10 بار

 وَأَرَادُوا بِهِ آَیْدًا فَجَعَلْنَاهُمُ الْأَخْسَرِینَ 11 بار

 فَنَادَى فِی الظُّلُمَاتِ أَن لَّا إِلَهَ إِلَّا أَنتَ سُبْحَانَکَ 12 بار

 وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ 13 بار

وَأُلْقِیَ السَّحَرَةُ سَاجِدِینَ 14 بار

وَمِنَ النَّاسِ مَن یَتَّخِذُ مِن دُونِ اللّهِ أَندَاداً یُحِبُّونَهُمْ آَحُبِّ اللّهِ وَالَّذِینَ آمَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلّهِ وَلَوْ یَرَى

 الَّذِینَ ظَلَمُواْ إِذْ یَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلّهِ جَمِیعاً وَأَنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعَذَابِ 15 بار

 وَأُفَوِّضُ أَمْرِی إِلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ بَصِیرٌ بِالْعِبَادِ 16 بار

 إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ 17 بار

 بحق محمد مصطفی صلی الله علیه وسلم 18 بار

و بحق جبرائیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل 19 بار

یا حنان یا منان یا دیان یا برهان 20 بار

بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 21 بار

نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِیبٌ 22 بار

 وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ 23 بار

 یس وَالْقُرْآنِ الْحَکِیمِ 24 بار

 قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ اللَّهُ الصَّمَدُ 25 بار

 لَمْ یَلِدْ وَلَمْ یُولَدْ وَلَمْ یَکُن لَّهُ آُفُوًا أَحَدٌ 26 بار

لَیْسَ آَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَهُوَ السَّمِیعُ العلیم 27 بار

قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ الْفَلَقِ مِن شَرِّ مَا خَلَقَ 28 بار

 قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ مَلِکِ النَّاسِ 29 بار

 قُلْ آَفَى بِاللّهِ شَهِیدًا بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ 30 بار

 قُلْ جَاءَ الْحَقُّ وَزَهَقَ الْبَاطِلُ إِنَّ الْبَاطِلَ آَانَ زَهُوقًا 31 بار

 قُلْ یَجْمَعُ بَیْنَنَا رَبُّنَا ثُمَّ یَفْتَحُ بَیْنَنَا بِالْحَقِّ وَهُوَ الْفَتَّاحُ الْعَلِیمُ 32 بار

 قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَهْلَکَنِیَ اللَّهُ وَمَن مَّعِیَ أَوْ رَحِمَنَا فَمَن یُجِیرُ الْکَافِرِینَ 33بار

 قُلْ أَرَأَیْتُمْ إِنْ أَصْبَحَ مَاؤُآُمْ غَوْرًا 34 بار

قُلْ یَا أَیُّهَا الْکَافِرُونَ لَا أَعْبُدُ مَا تَعْبُدُونَ 35 بار

 قُل آُونُواْ فردةخاشعین 36 بار

 قُلْ سِیرُواْ فِی الأَرْضِ ثُمَّ انظُرُواْ آَیْفَ آَانَ عَاقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ 37 بار

 قُلْ مَن یَکْلَؤُآُم بِاللَّیْلِ وَالنَّهَارِ 38 بار

 قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالْأَخْسَرِینَ أَعْمَالًا الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ 39 بار

قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ أَنَّمَا إِلَهُکُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ 40 بار

سُبْحَانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا یَصِفُونَ وَسَلَامٌ عَلَى الْمُرْسَلِینَ وَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِینَ و به

نستعسن و صلوات و السلام علیسیدنا نبینا ابوالقاسم المحمد اللهم صل علی محمد و اله

محمد و الطاهرین یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا الله یا شکیکفی یا قاهرو




موضوع مطلب :

ادعیة السِّر برای دفع سحر :

 

1-ای محمد هر که از امتت می خواهد ( برای دفع شر ) در حفظ و کمک و یاری من باشد در هر صبح

و شب و نزد خواب بگوید :

آمَنْتُ بِرَبِّی وَ هُوَ اللَّهُ الَّذِی لا إِلهَ إِلَّا هُوَ إِلَهُ کُلِّ شَیْ‏ءٍ وَ مُنْتَهَى‏ کُلِ‏ عِلْمٍ‏ وَ وَارِثُهُ‏ وَ رَبُّ کُلِّ رَبٍّ وَ أُشْهِدُ اللَّهَ

عَلَى نَفْسِی بِالْعُبُودِیَّةِ وَ الذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ أَعْتَرِفُ بِحُسْنِ صَنَائِعِ اللَّهِ إِلَیَّ وَ أَبُوءُ عَلَى نَفْسِی بِقِلَّةِ الشُّکْرِ وَ

أَسْأَلُ اللَّهَ فِی یَوْمِی هَذَا أَوْ فِی لَیْلَتِی هَذِهِ بِحَقِّ مَا یَرَاهُ لَهُ حَقّاً عَلَى مَا یَرَاهُ مِنِّی لَهُ رِضًى وَ إِیمَاناً وَ

إِخْلَاصاً وَ رِزْقاً وَاسِعاً وَ یَقِیناً خَالِصاً بِلَا شَکٍّ وَ لَا ارْتِیَابٍ حَسْبِی إِلَهِی مِنْ کُلِّ مَنْ هُوَ دُونَهُ وَ اللَّهُ وَکِیلِی مِنْ

کُلِّ مَنْ سِوَاهُ آمَنْتُ بِسِرِّ عِلْمِ اللَّهِ کُلِّهِ وَ عَلَانِیَتِهِ وَ أَعُوذُ بِمَا فِی عِلْمِ اللَّهِ کُلِّهِ مِنْ کُلِّ سُوءٍ وَ مِنْ کُلِّ شَرٍّ

سُبْحَانَ الْعَالِمِ بِمَا خَلَقَ اللَّطِیفِ فِیهِ الْمُحْصِی لَهُ الْقَادِرِ عَلَیْهِ‏ ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ‏ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ‏ هُوَ

إِلَیْهِ الْمَصِیر

هر گاه چنین کرد در میان خلقم او را وجیه گردانم و قلب ها را با او مهربان کرده و او را در دینش حفظ

خواهم کرد

 

2-ای محمد سحر از قدیم الایام بوده و هیچ ضرری بر کسی وارد نسازد مگر به اذن و اجازه من پس هر که

دوست دارد از جمله کسانی باشد که از سحر در عافیت اند بگوید :

 

اللَّهُمَ‏ رَبَ‏ مُوسَى‏ وَ خَاصَّهُ‏ بِکَلَامِهِ‏ وَ هَازِمَ مَنْ کَادَهُ بِسِحْرِهِ بِعَصَاهُ ومُعِیدَهَا بَعْدَ الْعَوْدِ ثُعْبَاناً وَ مُلَقِّفَهَا إِفْکَ

أَهْلِ الْإِفْکِ وَ مُفْسِدَ عَمَلِ السَّاحِرِینَ وَ مُبْطِلَ کَیْدِ أَهْلِ الْفَسَادِ مَنْ کَادَنِی بِسِحْرٍ أَوْ بِضُرٍّ  عَامِداً أَوْ غَیْرَ عَامِدٍ

أَعْلَمُهُ أَوْ لَا أَعْلَمُهُ وَ أَخَافُهُ أَوْ لَا أَخَافُهُ فَاقْطَعْ مِنْ أَسْبَابِ السَّمَاوَاتِ عَمَلَهُ حَتَّى تُرْجِعَهُ عَنِّی غَیْرَ نَافِذٍ وَ لَا

ضَارٍّ لِی وَ لَا شَامِتٍ بِی إِنِّی أَدْرَأُ بِعَظَمَتِکَ فِی نُحُورِ الْأَعْدَاءِ فَکُنْ لِی مِنْهُمْ مُدَافِعاً أَحْسَنَ مُدَافَعَةٍ وَ أَتَمَّهَا یَا

کَرِیم‏

 هر گاه چنین گفت سحر هیچ ساحری از جن باشد یا انس تا ابد براو اثر نکند !




موضوع مطلب :
<   <<   21   22   23   24   25   >>   >
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 32
کل بازدیدها: 158956

عاشقانه
تصاویر زیباسازی نایت اسکینز پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

 
 
 
Susa Web Tools