سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
 
منتظران مهدی (عج)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
شنبه 92/4/1 :: 10:5 صبح

روزگاری شهر ما ویران نبود
دین فروشی این قدر ارزان نبود

صحبت از موسیقی و عرفان نبود
هیچ صوتی بهتر از قرآن نبود

حکم او را عالمی تسلیم بود ... اینک اما...

پشت پا بر دین زدن آزادگی ست
حرف حق گفتن عقب افتادگی ست

آخر ای پرده نشین فاطمه (س)
کی رسی بر داد دین فاطمه (س)

اللهم عجل لولیک الفرج




موضوع مطلب :

با سلام خدمت برادران و خواهران عزیزم

آیا اینک وقت آن نرسیده که به خود آییم و به خود سازی بپردازیم؟

آیا تا به حال از خودمان این سوال را پرسیده ایم: ما که به خدا و امامان و پیامبرانش ایمان داریم و می دانیم آنها ما را

می بینند و از حال و اعمال ما آگاهند پس چرا به این راحتی گناه می کنیم و از حدود الهی می گذریم و برایمان گناه

کردن عادی شده و بی تفاوت از کنار ان می گذریم؟

آری از ضعف ایمان و اعتقاد ماست، حال دیگر بایستی به راه بیافتیم و افکار و اعمال و گفتار خود را درست و امام

زمانی کنیم. خیلی راحت می توانیم شروع کنیم و بر خود کنترل درستی داشته باشیم و آن به وسیله ناظر دانستن

خداوند در هر لحظه است ، اما تداوم و ماندگاری بر ان خیلی مهم تر است که بایستی در تمام لحظات خودکنترلی

خویش را حفط کنیم. عزیزان اگر واقعا معتقد به خدا و امام زمان و... هستیم حتما می بایست از آن ها پیروی کنیم نه

اینکه سرمان را در زیر برف کنیم و صورت مسئله را پاک کنیم و خدا را نادیده بگیریم و برویم.

در ذیل یک سری پیش مقدمات حرکت به سوی خدا و امام زمان(عج) را مطرح می کنیم، امید است که با تمام قدرت به همیشه انجام دادنشان مبادرت ورزیم تا اینکه خود را بیابیم و به راه بیافتیم.

1-بعد از خواندن نمازها اول وقت 3 مرتبه سوره توحید را بخوانیم و تقدیم امام عصر نماییم.که از جمله فواید خواندن

این سوره بعد از نماز باعث براورده شدن حاجات و آمرزش گناهان و... می شود.

2-بعد از خواندن هر نماز آیت الکرسی را بخوانیم، که همانطور که می دانید سید قران است و خواندن ان باعث می

شود نماز انسان مقبول درگاه حق واقع شود و کاستی های ان را جبران نماید.

3- بعد از هر بار عطسه کردن بگوییم: امنتُ بِرَبِکُم فَسمَعون و دیگر بگوییم الحمدُاللهِ ربِ العالَمین .( زیرا در هنگام

عطسه یک هزارم ثانیه قلب از کار می افتد زین سبب می گوییم الحمدالله رب العالمین. و دیگر بعد از اینکه انسان را

در قبر گذاشتند از ترس زبانش بند می اید ولی کسی که در دنیا بعد از هر عطسه ذکر مذکور را گفته باشد، هنگام

ورود نکیر و منکر، ذکر مذکور را می گوید یعنی ایمان اوردم به پروردگارتان پس گوش فرا دهید و بدین سبب از ترس و

عذاب انسان در قبر کاسته می شود.

4- از دستورات ایت الله قاضی استاد عارفان به شاگردانش خواندن سوره واقعه در هر شب و در هر صبح بعد از

خواندن نماز صبح سوره یاسین و دعای عهد خوانده شود که بسیار مجرب و تاثیر گذار است پس حتما بر خواندنش

مداومت کنیم، باشد که مورد رحمت و بخشش حق تعالی واقع شویم.

5-و دیگر که حضرت مهدی (عج) سفارش بسیار نموده اند : خواندن زیارت عاشورا در هر روز است و اثار و فواید باور

نکردنی ای دارد.

خوب عزیزان بحث را کوتاه کنیم، آیا کسانی که عمل و کار می کنند با آنهایی که بی خیال و عاطل و باطل هستند یکی

اند؟ مسلما خیر

ما که در این دنیا ناچیز برای به دست اوردن یه لقمه نون حلال باید کلی سختی بکشیم تا ان را به دست اوریم، پس

چگونه ما می توانیم برای به دست اوردن معنویت و به خالق نزدیک شدن،  هیچ عملی را انجام ندهیم و به خود

راحتی دهیم و عمر را بگذرانیم و توقع داشته باشیم و... همانطور که می دانید روز قیامت یوم الحسرة ( روز حسرت)

است که چرا از وقت و موقعیت و... استفاده نکردیم و حال اگر بعد از ان هم قرار باشد به بهشت برویم در مراتب و

درجات پایین جای میگیریم و در ان حال دگر چه می توانیم بکنیم، حال که الان فرصت است با تمام قدرت در مقابل

نفس و شیطان بایستیم و به سمت خدا برویم.

التماس دعا

اللهم عجل لولیک الفرج





موضوع مطلب :

السلام علیک یا مضطر الزمان یا مهدی عج

أَمَّن یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَیَکْشِفُ ...

در این مقاله با توفیق الهی و مدد مولا صاحب الزمان عج این غریب و مظلوم ال محمد صلوات الله علیهم و احادیث

اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام جواب این سوال خیلی خیلی مهم و اساسی که ( چه کار کنیم تا امام زمان

عج ظهور کنند ؟ ) از زبان خود اهل بیت علیهم السلام بیان شده است

 

در ابتدا با یک حدیث از امام موسی الکاظم علیه السلام مقاله را اغاز میکنیم


 

حدیث اول :

فَلَوْ قِیلَ لَنَا إنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا یَکُونُ إِلَّا إِلَى مِائَتَیْ سَنَةٍ أَوْ ثَلَاثِمِائَةِ سَنَةٍ لَقَسَتِ الْقُلُوبُ وَ لَرَجَعَ عَامَّةُ النَّاسِ عَنِ الْإِسْلَامِ وَ

لَکِنْ قَالُوا مَا أَسْرَعَهُ وَ مَا أَقْرَبَهُ تَأَلُّفاً لِقُلُوبِ النَّاسِ وَ تَقْرِیباً لِلْفَرَجِ

اصول کافى جلد 2 صفحه 192 روایت 6

اگر به ما بگویند: این امر (ظهور دولت حق ) تا دویست یا سیصد سال دیگر واقع نمى شود دل ها را قساوت می گیرد

و توده مردم از اسلام بر می گردند ولکن بگویید: چه زود است! چقدر نزدیک است! تا دل مردم آرام گیرد و فرج نزدیک

شود .

این حدیث زیبا می فرماید به مردم بگوییم که فرج نزدیک است بدون تعیین وقت ، این یعنی  مردم را به نزدیک بودن

ظهور ترغیب و تشویق کنیم و ایشان را به این امر امیدوار کنیم (البته بدون اینکه برای این امر زمانی را تعیین کرده

باشیم ) چرا که خود این کار باعث نزدیک شدن ظهور میشود (تقریبا للفرج) بنابراین یکی از مهم ترین کارها برای این

امر ( چه کار کنیم تا امام زمان ظهور کنند ؟ ) همین کار است .

کلمات کلیدی این حدیث :  عامّة الناس + ما اقربه = و تقریبا للفرج

عموم مردم + چه نزدیک است = نزدیک شدن ظهور

حدیث دوم یا ابا صالح المهدی ادرکنی  :

قال الامام المهدی علیه السلام:

«لَوْ أَنَّ أَشْیاعَنا وَفَّقَهُمُ اللّهُ لِطاعَتِهِ عَلَى اجتماع مِنَ الْقُلُوبِ فِى الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَیْهِمْ لَما تَأَخَّرَ عَنْهُمُ الُْیمْنُ بِلِقائِنا وَ

لَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادَةُ بِمُشاهَدَتِنا.»

اگر شیعیان ما ـ که خداوند آنها را به طاعت و بندگى خویش موفّق بدارد ـ در وفاى به عهد و پیمان الهى اتّحاد و اتّفاق

مى داشتند و عهد و پیمان را محترم مى شمردند، سعادت دیدار ( ظهور) ما به تأخیر نمى افتاد و زودتر به سعادت

دیدار ما نائل مى شدند

کمال الدین جلد 2

از حدیث فوق و حدیث اول نتیجه گرفته میشود که مردم باید برای این امر  اتحاد داشته باشند .

کلمات کلیدی این حدیث : عَلَى اجتماع مِنَ الْقُلُوب = وَ لَتَعَجَّلَتْ

اتحاد = نزدیک شدن ظهور

حدیث سوم یا صادق ال محمد فرج :

حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند :

فلما طال علی بنی اسرائیل العذاب ضجوا و بکوا الی الله اربعین صباحاً فاوحی الله الی موسی و هارون یخلصهم من

فرعون فحطّ عنهم سبعین و مأه سنة، هکذا انتم لو فعلتم لفرج الله عنا، فاما اذ لم تکونو فان الامر ینتهی الی منتهاه

هنگامی عذاب و سختی بر بنی اسرائیل طولانی شد، در پیشگاه الهی دست به دعا برداشتند و چهل روز ضجه و

گریه داشتند تا اینکه خدای تعالی به موسی و هارون وحی فرمود تا آن ها را از دست فرعون نجات دهند و با این

کارشان خدا از 170 سال باقیمانده غیبت صرف نظر فرمود بعد امام صادق می فرمایند:" : همچنین اگر شما(شیعیان)

چنین کنید[توبه کنید و به درگاه خدا تضرع و دعا نمایید] خدای تعالی حتماً فرج ما را خواهد رساند[قبل از رسیدن به

انتهایش] و اگر این کار را نکنید امر ظهور به انتهایش موکول خواهد شد.

بحار الأنوارجلد52صفحه 131،حدیث134  

در این حدیث هم اشاره شده اگر عموم مردم با اتحاد و همدلی دست به دعا برداشته و همه با هم ظهور امام زمان

عج را بخواهند در این صورت به فرموده ی امام صادق علیه السلام خداوند حتما فرج را می رساند .

کلمات کلیدی این حدیث :  ضجوا و بکوا + انتم = لفرج الله عنا

دعای همگانی با ضجه و گریه + شما شیعیان = فرج و ظهور

حدیث چهارم یا صادق ال محمد مدد :

امام صادق علیه السلام : 

توقع امر صاحبک لیلک و نهارک 

شبانه روز توقع ظهور صاحبت (حضرت مهدی عج) را داشته باش . (در هر شبت و در هر روزت توقع ظهور صاحبت را

داشته باش)

بحارالأنوار ج 59 ص159

کلمه ی کلیدی این حدیث : توقع امر  = توقع ظهور در هر لحظه (ظهور ناگهانی)

حدیث پنجم یا مهدی عج ادرکنی :

امام زمان عج در پی سوالاتی که اسحاق بن یعقوب از ایشان پرسید ، اینگونه پاسخ فرمودند :

فأغلقوا باب السؤال عما لا یعنیکم، ولا تتکلفوا علم ما قد کفیتم، و اکثروا الدعاء بتعجیل الفرج، فان ذلک فرجکم

والسلام على من اتبع الهدى.

پس ببندید در سوال را از انچه برایتان سودی ندارد و خودتان را در انچه ما شما را کفایت میکنیم به تکلف و مشقت

نیاندازید و برای تعجیل در فرج بسیار زیاد دعا کنید که همانا فرج شما در ان است  و سلام بر کسی که از هدایت (زیاد

دعا کردن برای فرج ) تبعیت کند .

کمال الدین، ج 2، ص 483

کلمه ی کلیدی این حدیث :  و اکثروا الدعاء = تعجیل الفرج

دعای زیاد = نزدیک شدن فرج

رمز نهایی فرج :

با توجه به این 5 حدیث از اهل بیت علیهم السلام اگر عموم مردم یکدیگر را به نزدیکی ظهور ترغیب و تشویق کنند و

همه با هم و به صورت همگانی در همه ی زمان ها و مکانها (مثلا نیمه ی شعبان مثل محرم و عاشورا که برای امام

حسین علیه السلام به خیابان ها می ایند برای امام زمان عج هم جمع شوند و یا صاحب الزمان یا صاحب الزمان کنند

، اللهم عجل لولیک الفرج بگویند و ... ) با اتحاد زبانی و فلبی همراه با گریه و ضجه با دلهای از همه جا بریده دعای

بسیار کنند و فرج امام زمان عج را از خدا بخواهند و توقع ظهور را داشته باشند ، خداوند هم حتما فرج را میرساند .

در یک کلام : دعای همگانی همه ی شیعیان (بیداری شیعیان از این غفلت از دعا برای فرج امام زمان عج )

رمز نهایی و اصلی ظهور است که اگر عملی شود کار تمام است اما متاسفانه دشمن تا به حال موفق تر بوده است تمام هدف دشمنان ( امریکا و انگلیس و اسرائیل و عربستان و ... وهابیت و ناصبیت و ... ) دشمنی با امام زمان عج ، غافل کردن شیعیان از یاد و نام امام زمان عج ،  غفلت از دعا برای ظهور ایشان و در نهایت تاخییر در ظهور  است.




موضوع مطلب :

هر حکومتی دارای پرچمی است که به وسیله آن شناخته می شود. انقلاب جهانی حضرت مهدی (عج) نیز پرچم خاصی دارد و بر آن شعاری نقش

بسته است. از روایات اسلامی ـ اعم از شیعه و سنی ـ استفاده می‏شود که پرچم پرافتخار حضرت مهدی‏ (عج) هنگام ظهور، همان پرچم حضرت

رسول الله (ص) است.

امام صادق‏ (ع) فرمود: «مَعَهُ رَایَةُ رَسُول اللّه‏ صلى الله علیه وآله». آن‏گاه حضرت در پاسخ شخصى که پرسید: آیا نزد او است یا اینکه براى او آورده

مى‏شود؟ فرمود: «بلکه جبرئیل آن را خواهد آورد». بعد از آن ایشان فرمود: «با آن پرچم بر هیچ [قوم ستمگرى] نمى‏ گذرد، مگر آنکه خداوند آنها را

هلاک مى‏ سازد».

شبیه همین روایت از امام سجاد (ع) نیز نقل شده است.

اهمیت این امر به قدرى زیاد است که در غیبت نعمانى بابى تدوین شده با این عنوان که پرچم پیامبر بعد از جنگ جمل، هرگز باز نخواهد شد؛ مگر

به دست قائم‏ (ع).

امام صادق‏ (ع) درباره آن پرچم به ابوبصیر فرمود:

«یا اَبا مُحَمَّدٍ ما هِىَ وَاللَّهِ قُطْنٌ وَلاکَتانٌ وَلاقَزٌّ وَلاحَریرٌ. قُلْتُ: فَمِنْ اَىِّ شَىْ‏ءٍ هِىَ قالَ مِن وَرَقِ الجَنّةِ نَشَرَها رَسُولُ اللّهِ‏صلى الله علیه وآله یَومَ بَدرٍ ثُمَّ

لَفَّها وَدَفَعَها اِلَى‏ عَلىٍ‏علیه السلام فَلَمْ تَزَلْ عِنْدَ عَلىٍّ حَتَّى اِذا کانَ یَوْمَ البَصْرَةِ نَشَرَها اَمیرُالمُؤمِنینَ فَفَتَحَ اللَّهُ عَلَیهِ ثُمَّ لَفَّها وَهِىَ عِندَنا هُناکَ لا

یَنْشُرُها اَحَدٌ حَتَّى یَقُومَ القائِمُ فَاِذا هُوَ قامَ نَشَرَها...»

«اى ابامحمد! به خدا قسم آن پرچم نه از پنبه است و نه از کتان و نه از ابریشم و نه از حریر، عرض کردم: پس از چه چیزى است؟ فرمود: از ورق

(برگ) بهشتى است. رسول خدا (ص) در روز بدر آن را برافراشت، و بعد آن را در هم پیچید و به على‏ (ع) داد. پس همچنان نزد على‏ (ع) بود تا

هنگامى که روز بصره فرا رسید، آن را برافراشت. پس خداوند پیروزى را نصیب او ساخت. سپس آن حضرت آن را در هم پیچید و آن اینجا نزد ما

است. هیچ کس آن را نخواهد گشود تا آن گاه که قائم‏ (ع) قیام کند و چون او قیام نمود، آن را برخواهد افراشت.».

 

و از امیرالمؤمنین على‏ (ع) روایت شده، آنگاه که حضرت مهدى‏ (ع) پرچم خویش را به اهتزاز درآورد, بین مشرق و مغرب براى او روشن خواهد شد.

«اِذا هَزَّ رایَتَهُ اَضاءَ لَها ما بَیْنَ المَشْرِقِ وَالمَغْرِبِ»




موضوع مطلب :

روزهای زیادی با حاج آقای سیبویه گذراندیم ، روزهای خوب و شیرینی بود ، اما یک روز یک اتفاق عجیبی رخ داد !

صبح آن روز حاج آقای سیبویه خیلی سراسیمه بود! اصلا حال عجیبی داشت ، بعضی ها فکر کردند نکند اتفاق بدی افتاده باشد

بعضی ها هم برعکس فکر می کردند خبر خوشی به آقا داده اند! نمی شد احتمال درستی داد .

بالاخره صبرمان به سر آمد سراغ مدیر مدرسه علمیه که با حاج آقای سیبویه رابطه ی نزدیکی داشت رفتیم .

حاج آقا! خیلی نگران ‌حضرت آیة الله سیبویه هستیم ، اگر اتفاق بدی  افتاده که اینقدر روحیه ایشان تغییر کرده بما هم خبر دهید!

       هنوز صحبتهای ما تمام نشده بود که اشک در چشمان حاج آقا ش مدیر مدرسه جمع شد وقتی حال حاج آقا ش را دیدیم اضطراب ما هم بیشتر شد ، نمی

دانستم چکار کنیم که بعد از چند لحظه سکوت بعد لبخندی زد و گفت:

آیة الله سیبویه دیشب خوابی دیده اند که حضرت آیة الله صدیقین (زید عزه) تعبیر کرده اند ، تعبیرش این است چند روز دیگر شخصی که حاج آقای سیبویه ایشان

را نمی شناسد ، از دبی تلفن می کند و آقا را دعوت می کند همراه آنها به حج برود و حاج آقای سیبویه در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن

العسکری (عج) می رسد!

       اشک در چشمان ما جمع شده بود ، نمی توانستم جلو گریه ی خود را بگیرم ، ولی هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده بود روزها به کندی می گذشت و ما منتظر یک

تلفن ناشناس بودیم و حضرت آیة الله سیبویه که خبر نداشت ما هم خبردار شده ایم از ما منتظرتر!

           یوسف گم گشته باز آید به کنعان غم مخور

                                                    کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

       بلاخره آن روز فرا رسید و شخصی از دبی با مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه تماس گرفتند و ایشان را به مکه دعوت کرد. شخصی که حتی او را نمی

شناخت! حضرت آیة الله سیبویه می رفت و ما ماندیم او می رفت و ما گریه می کردیم او می رفت و ما حسرت می خوردیم او می رفت و ما را پشت درهای بسته

جا گذاشت.

گاهی پیش خودمان می گفتیم:

یکی درد و یکی درمان پسندد                   یکی وصل و یکی هجران پسندد

من از درد و درمان و وصل و هجران             پسندم آنچه را جانان پسندد

زمان آرام آرام می گذشت …

من و لحظه شماری های من!

در حال انتظار بازگشت او بودیم ، منتظر خبری از گیسوان یار و چشم به راه وصال هم نفس یار!

و آن روز که برگشت او شاد بود ، ولی چیزی از شادیش نمی گفت. هیچ کس جرات نمی کرد از او سئوال کند ولی گاهی که اسم آقا امام زمان (عج) در بحث های

بعد از سفر مکه پیش می آمد حضرت آیة الله سیبویه (ره) امانش بریده می شد و زار  زار اشک فراق می ریخت.

شاید پیش خودش به ما می گفت:

تو مو می بینی و من پیچش مو                  تو ابرو من اشارتهای ابرو

      من که دیگر کاسه صبرم لبریز شده بود سراغ یکی از علماء که خیلی رابطه ی نزدیک و صمیمی با آیة الله سیبویه داشت رفتم و با اصرار زیاد ، قضیه

ملاقات حضرت آیة الله سیبویه با آقا امام زمان (عج) را برایم این چنین نقل کردند که :

      حاج آقای سیبویه با اشک نقل کردند در عرفات خدمت آقا و سیدمان حضرت حجت بن الحسن العسکری (عج) رسیدم و یک ساعت در محضر آقا بودم و دست

آقا امام زمان علیه السلام را می بوسند و آقا هم پیشانی ایشان را می بوسند و حرفهایی که هیچ کسی هنوز خبر ندارد به همدیگر می زنند .

برغم مدعیانی که منع عشق کنند            جمال چهره تو حجت موجه ماست

قبر مبارک مرحوم آیة الله میرزا احمد سیبویه ( قدس الله نفسه الزکیه ) در حرم حضرت معصومه (س) کنار قبر شهید مفتح می باشد ، برای شادی روحش

صلوات اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

عزیزان توجه داشته باشند که این نشانه اخلاص شخصیتهای این داستان را نشان می دهد که راضی نشده اند

اسمشان را نقل کنیم و ما بناچار از حروف اختصاری استفاده کرده ایم.

 

خداوند استاد بسیار عزیز ما ، حضرت آیت الله میرزا احمد سیبویه را غریق رحمت واسعه ی خویش نماید .

یکی از یادگاریهای ایشان این بود :

 

هرگاه از کنار مسجدی رد میشدیم که به نام یکی از معصومین بود ، ایشان توقف می کرد ، دست بر سینه می

گذاشت و بر صاحب مسجد سلام می کرد و ما را نیز به چنین کاری ، امر می نمود .

به عنوان مثال یکبار که از کنار یک مسجد به نام امام حسن مجتبی علیه السلام رد می شدیم ، ایشان دقیقا این

جملات را فرمودند :

” سلام کنید به آقا امام مجتبی ، سلام کنید به آقا امام مجتبی ” و دست بر سینه نهادند و عرضه داشتند :

” السلام علیک یا مولای یا ابامحمد ، یا حسن بن علی و رحمت الله و برکاته “

مرحوم حضرت آیة الله حاج شیخ میرزا احمد سیبویه قدس الله نفسه الزکیه




موضوع مطلب :

بسم رب الشهداء و الصدیقین

فرزند سید عباس متولد 1344 تهران و اصالتاً تبریزی است. در سال66عملیات کربلای   8 در شلمچه به شهادت رسید.


در 6سالگی پدر را از دست داد و چون تک پسر خانواده بود علاوه بر تحصیل، بار مسئولیت خانواده نیز بر عهده او افتاد و تن به کار داد و توانست خواهرانش را در ازدواج یاری دهد.

او در خیابان ایران میدان شهدا و در محله‌ای مذهبی زندگی می‌کرد. مسجد حاج آقا ضیاء آبادی (علی بن موسی الرضا(ع) ) مأمن همیشگی‌اش بود. اگر چه او از بچگی نمی‌شناختم اما از سال 63رفاقتمان شدیدتر شد. وی دائماً به منطقه می‌رفت و من از سال 65به او ملحق شدم و از نزدیک همراهیش نمودم. او فرمانده آ ر پی چی زنهان گردان عمار در لشکر 27 حضرت رسول (ص) بود.

احمد مثل خیلی از شهدای دیگه بود. به مادرش احترام می‌گذاشت، به نماز اول وقت اعتقاد داشت، نماز شبش ترک نمی‌شد. همیشه غسل جمعه می‌کرد. سوره‌ی واقعه رو می خوند و... اما این که چرا مزارش خوشبو شده و دو سه بار هم که سنگش رو عوض کردن باز هم خیلی از نیمه شب‌ها خصوصاً تابستون‌ها فضا رو معطر می‌کند به نظر من یه دلیلی داره...

سید احمد یه مادر داره که هنوزم زنده است. خدا حفظش کند. خیلی مؤمنه واهل دله. معروف بود که تو قنوت نماز از لباش آبی می‌ریخت که معطر بود. بعضی از زن‌ها می‌گفتند ما با چشم خودمون این مسئله رو دیدیم. امّا یه عده اونقدر با طعنه و کنایه‌ها شون پیرزن رو اذیت کردن که بنده‌ی خدا گوشه‌نشین شده ...
فکر می‌کنم خدا خواست با خوشبو کردن مزار احمد قدرتش رو به اون‌ها نشون بده ... تازه خیلی‌ها هم از احمد حاجت می‌گیرن.

نسیم جان فزای فرزند راستین زهراء(س)-شهید سید احمد پلارک
تهران بزرگ با همهء عظمت و هوای آلوده اش شقایقهای پرپری رادر جنوب خود (بهشت زهراء)دردل خاک میهمان دارد که هر مسافری رابه یاد حماسه های جاودانشان میاندازد.
رایحه دلپذ یر و مشام نواز معطری که از خاک یک جوان بر می خواست...


بچه‌های بسیجی و کسانی که زیاد بهشت زهرا می‌روند، به او می‌گویند شهید عطری. خیلی‌ها سر قبرش نذر و نیاز می‌کنند و از او حاجت و شفاعت می‌خواهند. می‌گویند معجزه دارد. معروف است که از قبرش عطر ترشح می‌کند، هم همیشه نمناک است و هم بوی نسبتا خوبی دارد.به قول یکی از روحانیون ،شهید پلارک هم مثل یکی از سربازان پیامبر در صدر اسلام، «غسیل الملائکه» بوده است.

غسیل الملائکه یعنی کسی که ملائکه غسلش داده‌اند. در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود، شب قبل از جنگ احد عروسی کرد و در حجله خوابید. فردا صبح که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می‌کردند او هم عجله کرد و نرسید غسل کند. بعد رفت و شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند. بعد پیامبر بالای جنازه او آمد و از این واقعه خبر داد. حالا شهید پلارک یا همان شهید عطری خودمان هم این چنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و نمناک است.
شهید پلارک به گفته ی مادرش از 13 سالگی تا 23 سالگی که به شهادت رسید، نماز شبش ترک نشده بود...
شبهای بسیاری سر بر سجده ی عبادت با خدای خود نجوا میکرده و اشک می ریخته....
مادرش اینطور نقل کرده که پسرش در مدت عمرش سه کار را هرگز ترک نکرده:
(1) نماز شب
(2)غسل روز جمعه
(3)زیارت عاشورای هر صبح
(4)ذکر 100صلوات در هرروز و100 بار لعن بنی امیه

اشکهای شهید پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش می کند.....

دست نوشته شهید سید احمد پلارک

بسم ا... الرحمن الرحیم

ستایش خدای را که ما را به دین خود هدایت نمود و اگر ما را هدایت نمی کردما هدایت نمی شدیم السلام علیک یا ثارا... ای چراغ هدایت و کشتی نجات ، ای رهبر آزادگان ، ای آموزگار شهادت بر حران ای که زنده کردی اسلام را با خونت و با خون انصار و اصحاب باوفایت ای که اسلام را تا ابد پایدار و بیمه کردید . ( یا حسین دخیلم ) آقا جانم وقتی که ما به جبهه می رویم به این نیت می رویم که انتقام آن سیلی که آن نامردان برروی مادر شیعیان زده برای انتقام آن بازوی ورم کرده میرویم برای گرفتن انتقام آن سینه سوراخ شده می رویم . سخت است شنیدن این مصیبتها خدایا به ما نیرویی و توانی عنایت کن تا بتوانیم برای یاری دینت بکار ببندیم . خدایا به ما توفیق اطاعت و فرمانبرداری به این رهبر و انقلاب عنایت بفرما . خدایا توفیق شناخت خودت آنطور که شهداء شناختند به ما عطا فرما و شهداء را از ما راضی بفرما و ما را به آنها ملحق بفرما .خدایا عملی ندارم که بخواهم به آن ببالم ، جز معصیت چیزی ندارم و ا... اگر تو کمک نمی کردی و تو یاریم نمی کردی به اینجا نمی آمدم و اگر تو ستارالعیوبی را بر می داشتی میدانم که هیچ کدام از مردم پیش من نمی آمدند ، هیچ بلکه از من فرار می کردند حتی پدر و مادرم . خدایا به کرمت و مهربانیت ببخش آن گناهانیکه مانع از رسیدن بنده به تو می شود . الهی العفو...بر روی قبرم فقط و فقط بنویسید ( امام دوستت دارم و التماس دعا دارم ) که میدانم بر سر قبرم می آید.

سید احمد پلارک
ظهر عاشورا 24/6/1365

بهشت زهرا، قطعه 26، ردیف 32،
شماره 22، مزار شهید سید احمد پلارک

غسیل الملائکه
شهید سید احمد پلارک در یکی از پایگاه های زمان جنگ ، به عنوان یک سرباز معمولی کار میکرد . او همیشه مشغول نظافت توالت های آن پایگاه بوده و همیشه بوی بدی بدن او را فرا میگرفت . تا اینکه در یک حمله هوایی هنگامی که او در حال نظافت بوده ، موشکی به آنجا برخورد میکند و او شهید و در زیر آوار مدفون میشود .
بعد از بمب باران ، هنگامی که امداد گران در حال جمع آوری زخمی ها و شهیدان بودند ، متوجه میشوند که بوی شدید گلابی از زیر آوار می آید .
وقتی آوار را کنار میزدند با پیکر پاک این شهید روبرو میشوند که غرق در بوی گلاب بود .
هنگامی که پیکر آن شهید را در بهشت زهرا تهران ، در قطعه 26 به خاک میسپارند ، همیشه بوی گلاب تا چند متر اطراف مزار این شهید احساس میشود و نیز سنگ قبر این شهید همیشه نمناک میباشد بطوریکه اگر سنگ قبر شهید پلارک رو خشک کنید ، از اونطرف سنگ خیس میشه و گلاب ازش بیرون میاد.
می گویند شهید پلارک مثل یکی از سربازان پیامبر ( ص ) در صدر اسلام ، " غسیل الملائکه " بوده است ." غسیل الملائکه " به کسی می گویند که ملائکه غسلش داده‌ باشند . در تاریخ اسلام آمده که حنظله غسیل الملائکه که از یاران جوان پیامبر بود ، شب قبل از جنگ احد ازدواج می کند و در حجله می خوابد . فردا صبح ، زمانی که لشکر اسلام به سمت احد حرکت می ‌کرد ، برای رسیدن به سپاه بسیار عجله کرد و بنابراین نرسید که غسل کند . او در این جنگ شهید شد و ملائکه از طرف خدا آمدند و او را با آب بهشتی غسل دادند . پیکر او بوی عطر گرفته بود که بعد پیامبر بالای پیکر او آمد و از این واقعه خبر داد . حالا گفته می شود شهید احمد پلارک عزیز هم اینچنین است و برای همین است که همیشه قبر او خوشبو و عطرآگین است .
کسایی که زیاد بهشت زهرا می‌رن، بهش میگن شهید عطری.
خیلی‌ها سر مزارشهید سید احمد پلارک نذر و نیاز می‌کنن و از خدای او حاجت و شفاعت می‌خوان

شهید پلارک از زبان مادرش

در 13 سالگی تا به هنگام شهادت 23 سالگی نماز شبش ترک نگردیده بود. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت... اشکهای شهید سید احمد پلارک امروز رایحه معطری است که انسانها را تسلیم محض اراده و قدرت آفریدگارش میکند.

 

 




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92/2/25 :: 6:50 صبح




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92/2/25 :: 6:34 صبح







در این قصه ، لیلی همیشه مجنون است!






موضوع مطلب :

 «ابوالفضل اسدی» به سال 1344 در اراک متولد شد و در هفتم شهریورماه 1366 در منطقه شلمچه  پنجه بر بام عرش گرفت و بر بام آسمان منزل گرفت. او را به نام «دایی ابوالفضل» می شناختند  آن چه خواهید خواند برشی است از حیات طیبه ی آن شهید عزیز

زمان جنگ در هر مرخصی که به شهر می‌آمدیم ، هر روز بعدازظهر بچه‌های جبهه در میدان مرکزی شهر اراک جمع می‌شدیم. یک روز دم‌دمای غروب و  اذان مغرب، دایی ابوالفضل به من گفت: بیا می‌خوام ببرمت یک‌جا کیف کنیم.

من اول فکر کردم می‌خواهیم برویم نماز جماعت. دنبالش راه افتادم بدون این‌که معنی حرفش را بفهمم  .

به یک مغازة کبابی رفت و پنج شش سیخ کباب خرید. باز هم بدون این که حرفی بزنم دنبالش راه افتادم. به یکی از محله‌های فقیرنشین شهر رفتیم و در خانة محقری را زد. پیرمردی در را باز کرد. از احوال‌پرسی او مشخص بود که دایی ابوالفضل را می‌شناسد. با تعارف آن مرد وارد خانه که تمامش تشکیل شده بود از یک اتاق، شدیم  .

پیرزنی در گوشه اتاق، و دو بچه حدود هفت و نه ساله عقب‌افتاده ذهنی هم در کناری بودند که با دیدن دایی به شور و شعف آمدند. بعد از این‌که کلی با آن بچه‌ها بازی کرد، دایی با دست خودش لقمه از نان و کباب درست می‌کرد و در دهان آن بچه‌ها می‌گذاشت و هی با کلمات شوخ آن ها را می‌خنداند.

خلاصه، غذا دادن به بچه‌ها تمام شد و دایی از مادر بچه‌ها خواست لباس تمیز بدهد تا لباس بچه‌ها را عوض کند. بعد از عوض کردن، لباس‌های چرک را شست و بعد از آن با دادن مبلغی پول از اندک حقوقی که بابت جبهه بود(یعنی همان دو هزار تومان در ماه که همان روزگار هم از نصف حقوق یک کارگر که در شهر خود روزی هشت ساعت کار می‌کرد هم کم‌تر بود) به آن خانواده داد و از آن محل خارج شدیم و در تمام مدت که ما در آن مکان حضور داشتیم از زبان آن پیرمرد و پیرزن که انگار از غم و غصه دو فرزند عقب‌مانده‌شان به پیری زودرس مبتلا شده بودند به جز دعا در حق ایشان چیزی نشنیدم.

بعد از خروج از آن جا گفتم دایی چه‌کار کردى؟ گفت:
به این می‌گن عشق‌بازی با خدا.




موضوع مطلب :
چهارشنبه 92/2/25 :: 6:22 صبح

باز امواج ملائک به تلاطم آمد

استخوانهای تو بر شانه مردم آمد

از حضور تو تمام سحر آکنده شده است

بوی گل در همه باغ پراکنده شده است

یــــادشــــون بــخـــیــر




موضوع مطلب :
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 16
بازدید دیروز: 49
کل بازدیدها: 158717

عاشقانه
تصاویر زیباسازی نایت اسکینز پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

 
 
 
Susa Web Tools