سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
 
منتظران مهدی (عج)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
سه شنبه 92/2/10 :: 4:18 عصر

آخر الزمان چیست؟

آخِرُالزَّمان، اصطلاحی که در فرهنگ ادیان بزرگ دنیا دیده می شود و در ادیان ابراهیمی اهمیت و برجستگی ویژه ای دارد. باورهای مربوط به آخرالزمان، بخشی از مجموعه عقیده هایی است که به پایان این جهان و پیدایش جهان دیگر مربوط می شود و ادیان بزرگ درباره آن پیشگویی هایی کرده اند.

 

آخرالزمان در آیین اسلام

در قرآن مجید گفتار صریحی درباره آخرالزمان نیست و این اصطلاحی است که در احادیث و م?لفه های مسلمانان به چشم می خورد.

این اصطلاح، در کتاب های حدیث و تفسیر در دو معنی به کار رفته است: نخست، همه آن قسمت از زمان که بنا بر عقیده مسلمانان، دوران نبوت پیامبراسلام است و از آغاز نبوت پیامبر تا وقوع قیامت را شامل می شود. دوم، فقط آخرین بخش از دوران یاد شده که در آن مهدی موعود ظهور می کند و تحولات عظیمی در عالم واقع می شود. انصاف حضرت محمد (صلی الله علیه وآله) به پیامبر آخرالزمان در میان مسلمانان، با این دو مطلب ارتباط دارد: نخست اینکه پیامبر اسلام، خاتم پیامبران است و شریعت وی به دلیل کامل بودن، تا پایان این عالم اعتبار دارد و او پیامبر آخرین قسمت از زمان است که به قیامت می پیوندد؛ دیگر اینکه در نخستین سده های اسلام، حداقل تصور عده ای از مسلمان چنین بود که قیام قیامت نزدیک است و ظهور پیامبر اسلام در عصری واقع شده که به قیامت متصل است.

در فرهنگ عامه مسلمانان خاصه شیعه، اصطلاح آخرالزمان حکایت از عصری می کند که مهدی موعود در آن ظهور می کند و تحولات ویژ ه ای در جهان رخ می دهد. در روایت های مسلمانان، برای این عصر مشخصه های ویژه ای (به نام نشانه های آخرالزمان) نقل شده است.

از مجموع روایت هایی که در کتاب های حدیث، تفسیر و تاریخ درباره عصر ظهور مهدی موعود نقل شده است، دو مطلب درباره ویژگی های آخرالزمان ـ به معنی عصر مهدی موعود ـ به صورت تواتر معنوی به دست می آید:

اول اینکه در این عصر، پیش از ظهور مهدی موعود، فساد اخلاقی و بیداد و ستم همه جوامع بشری را فرامی گیرد و به صورت عام ترین پدیده در روابط انسان ها درمی آید.




موضوع مطلب :

جملات زیبا به یاد مادر

 امروز با شاخه گلی سرخ ودستانی لرزان به دیدارت می آیم
این اشک های من از سردلتنگی است
دلتنگی برای بوسه زدن بر دستهای مهربانت
کاش بودی…
امروز دلم آتش گرفت ودوباره جای خالیت را حس کردم
می دانم جای تو خوب است
وفرشته های آسمان امروز را برایت جشن می گیرند
آخر میدانم که بهشت زیر پای توست….
کاش فقط امروز نگاهت را داشتم
خدایا کاش فقط یک بار دیگر
آغوشش را داشتم

 

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت با مادرت فکر کنی ..
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ..
ولی چند لحظه بعد …
شوری اشکهای لعنتی ، شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

چشم من بیا من رو یاری بکن
گونه‌هام خشکیده شد کاری بکن
غیر گریه مگه کاری می‌شه کرد
کاری از ما نمیاد زاری بکن
اون که رفته دیگه هیچوقت نمیاد
تا قیامت دل من گریه می‌خواد

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه چادر مادرم و رفتن به بیرون خوش بود
اکنون بزرگ شده ام مادرم را می خواهم , نه برای گرفتن گوشه چادرش
می خواهمش که با گوشه چادرش اشکهایم را پاک کنم.
نه اینکه دلم خوش شود که می دانم نمی شود !
شاید آرام بگیرد با بوی خوش چادر مادرم

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

در دو چشم تو خدا جا دارد / عشق با چشم تو معنا دارد
مادرم چشمه ی احساس تویی / عطر خوشبوی گل یاس تویی

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

 نبودنِ تــو
فقط نبودنِ تو نیست
نبودنِ خیلی چیزهاست…
کلاه روی سَرمان نمی‌ایستد!
شعر نمی‌چسبد…
پول در جیب‌مان دوام نمی‌آورد!
نمک از نان رفته!!!
خنکی از آب………….
” ما بی‌تو فقیر شده‌ایم ” مادر….

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

مـــادر
تمام زندگیم درد مــیکند
دلــــم نوازش های مــــادرانه میخواهد

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

مادری که در کهنسالی با اینهمه درد و بیماری ،
وقتی می بینه هیچکس دردشو باور نداره ، با خودش میگه ” حتمأ ” من خوبم ” و سعی میکنه با کمر خمیده و پای لنگش ادای آدمای سالمو در بیاره .
قدرشونو بدونیم تا وقتی هستند . زمان خیلی زود ” دیر ” میشه !!!

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

دغدغهء روزمره ام ، بودن توست !
نفس کشیدنت ..
ایستادنت ..
خندیدنت ..
“مــــــــــادرم”
تو باشی و خدا
دنیا برایم بس است …

 عکس   جملات زیبا و خواندنی به یاد مادر

مادر، دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا.
آن‌گاه که مادر، گهواره را تکان می‌دهد ، عرش خدا به لرزه درمی‌آید.
و همه‌ی فرشتگان سکوت می‌کنند تا زیباترین سمفونیِ هستی را بشنوند:
لالایی مادر




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 4:10 عصر

فرزند در هر موقعیتی که هست باید متواضع باشد و کمالات خود را به رخ والدین نکشد: (واخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ)

- تواضع در برابر والدین باید از روی مهر و محبت باشد، نه تظاهر و ریا: (وَاخْفِضْ لَهُمَا ...من الرَّحْمَةِ)

- در دوران حیات و پس ازمرگ والدین، باید برای آنان از خدا طلب رحمت کرد: (وَقُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا)

- رحمت الهی، جبران زحمات تربیتی والدین است. (رَّبِّ ارْحَمْهُمَا کَمَا رَبَّیَانِی) (گویا ادای حق آنان از عهده فرزند خارج است و تنها

رحمت خداوند می تواند زحمات آنان را جبران کند)

- رنج ها و سختی های دوران کودکی و خردسالی را که والدین تحمل کرده اند از یاد نبریم: (کَمَا رَبَّیَانِی صَغِیرًا)




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 4:8 عصر

سید عبدالحمید کریمی

ای همسر بافضیلت امیرالمؤمنین علیه‏السلام ، دختر دلاوران عرب، ام البنین!

خدا تو را رحمت کند! نیک همسری برای علی علیه‏السلام بودی؛ هم او که به برادرش عقیل فرمود: زنی را به همسریم اختیار کن که فرزندانی شجاع برایم به دنیا آورد و «عقیل»، نام تو را بر زبان آورد که شجاع‏تر از پدران تو، در عرب نبوده است.

و تو، چهار پسر رشید برای علی علیه‏السلام آوردی تا دوست داران فرزندان زهرا علیهاالسلام باشند و فدائیان حسین علیه‏السلام در روز عاشورا.

اگر تو نبودی، چگونه در کربلا، «عباس» دلاور، علمدار دلیر حسین می‏شد که یزید، لعنت خدا بر او باد ـ از شجاعت او در نگهداری عَلَم در شگفت مانده بود؛ آن‏جا که دید بر پیکر علم سپاه حسین، تیر بسیار نشسته، مگر جای دست‏های علمدار. حیرت‏زده پرسید: این عَلَم در دست چه کسی بوده است، که با این همه تیر، علم را رها نکرده است؟

ای بانوی شرافت و ادب! کرامت تو را می‏شود در زلال آیینه اباالفضلت دید؛ آن‏جا که امان نامه شیطان را به سینه خاک کوبید و گفت: حیرتا! زاده ام البنین امان داشته باشد، اما میوه نازنین رسول خدا صلی‏الله‏علیه‏و‏آله‏وسلم زاده زهرای مطهّر، امان نداشته باشد؟

اگر تو همسر امیرالمؤمنین نبودی، چه کسی ماه بلند بالای بنی هاشم را به دنیا می‏آورد، که از طلعت زیبا و جمال دل آرایش، عرب، انگشت حیرت به دندان می‏گزید؟

بانوی بافضیلت بودی که ابوالفضل را چنان تربیت کردی، تا پشت و پناه حسین و لشگرش باشد و از کشته‏های دشمن، پشته بسازد.

مرحبا به مادریت، ای مادر ادب! که به نوباوگان خویش فرمودی: از سر ادب. به گل‏های زهرا علیهاالسلام ، «آقا و مولا» خطاب کنند، نه «برادر». خدا تو را رحمت کند.

هنوز صدای مرثیه‏هایت در بقیع، در گوش زمان جاری است:

دیگر به من «مادرِ پسران» نگویید؛ چون مرا به یاد شیران قوی پنجه‏ام می‏اندازید. من پسرانی داشتم که مرا به نام آنها، «ام البنین» می‏خواندند.

اما اکنون دیگر برای من پسری نمانده است؛ چهار فرزندم، همچون عقابان تیز پنجه بودند که با مرگ سرخ، زندگی را وداع گفتند.

ای مادر وفا، که روح شریف چهار پسر وفادارت ـ «عباس و جعفر و عثمان و عبداللّه‏» تجلی‏گاهِ وفای تو به علی علیه‏السلام و اولاد علی علیه‏السلام گردید.

که وفای آنان، درخششی از وفای تو بود!

آیا از شجاعت پدرانت که در رگ‏های تو جاری بود و از شرافت و فضیلتی که در تو می‏جوشید، غیر از این انتظار می‏رفت که فرزندت، قمر بنی هاشم، عبّاس رشید باشد که بر فوج اهریمنان تاخت.

چه نیک می‏شناختی فرزندانت را که در رثای آنان سرودی:

به من خبر دادند که عباس، با دست‏های بریده، با صورت به زمین افتاده اما پسرم! می‏دانم که اگر عمود آهنین بر سرت نمی‏کوفتند و شمشیر در دست می‏داشتی، هیچ کس یارای نزدیک شدن به تو را نداشت.

خدا تو را رحمت کند، ای شجاع‏زاده شجاع پرور، مادر پسران، ام البنین!




موضوع مطلب :

"مادری" وظیفه ای سنگین و انجام آن توام با مسائل و مشکلات است. مادر در طی مراحل متعدد تربیت کودک نیازمند است که بردبار و در برابر دشواری ها مقاوم و در برابر ناکامی ها خوددار باشد. بر این اساس مادر بدون پیوند با خداوند متعال نمی تواند به خوبی از عهده انجام وظیفه برآید و کار دشوارش را به پایان رساند.
 
عبادت ایجاد پیوند با خداست وبرای مادر فرصتی است تا نفسی تازه کند و با قدرت و تلاشی جدید به کارش ادامه دهد. عبادت برای مادر ضروری است و بدون آن کار مادر ناقص است. از سوی دیگر مادر نیازمند است که خیر مطلق برای کودک باشد و به انتظار پاداش و به چشمداشت جبران آینده طفل از زحمات خود نباشد. درچنین صورتی او باید خالصانه کار کند و جز خیر وخوبی نخواهد وغیر از خدای پاداش نطلبد.
 
از سوی دیگر مادر الگوی کودک است و اگر بخواهد نسل سالم به جامعه تحویل دهد چاره ای ندارد جز آنکه به خدا مومن ومعتقد و دائما درتمرین عبادتی باشد. ضروری است از حرص و آز، ستیزه کاری ها، غرور ها دور و بر کنار باشد. لغزش وانحراف در زندگی نداشته وبرای فرزندان خیر وسعادت محض باشد.
 
وقتی مادر با خدا پیوندی خالصانه داشته باشد راستی و زیبایی پدید می آید، منافع خود را نادیده می گیرد و سود فرزندان را می طلبد. به هر حال هنگامی که اساس فکر مادر پیوند با خدا باشد زندگی رنگ و جهتی معین پیدا می کند و فرزندش نیکو پرورش می یابد.
 
آنچه از عبادت مادر مورد نظر است پیوندی دائمی با خداست، منظور این است که وجهه نظر مادر در تربیت فرزند ودر انجام فعالیت های رزمره خدا باشد و ایمان به آفریننده مطلق پایه و اساس محکمی برای انجام وظیفه و تلاش باشد و فقط از او پاداش بطلبد. چیزی که در این عبادت مهم است وجود عشق وعلاقه مداوم است، یادآوری قلبی خداست آنچنان که جلوه و اثرش در فکر وزندگی مادر عیان شود.
 
رمز عبادت ایجاد قدرت است، از آن بابت که احساس تعلق و وابستگی به قدرتی بزرگ خود قدرت آفرین است. آدمی در طریق عبادت خود را به خدا وابسته می کند عزت وبرتری را از او می خواهد و از هر آلودگی به او پناه می برد، جهت فعالیت خود را به سوی او سوق می دهد و خود را به حقیقت به او متصل می سازد،پس دارای احساس قدرت و بر اساس آن دور از هوای نفس وتبعیت از هوی است.
 
آنچه در عبادت مادر مطرح است، همه اش شب زنده داری، بی خوابی و تسبیح گفتن نیست، قرآن خواندنها، دعا گویی، ذکرها، روزه داری همه وهمه عبادت است ولی مهمتراز آن جنبه عملی و دخالت دادن معنی در تمام فعالیت زندگی است. در انجام عبادت عمل و رفتار مهم است. صد سخن مادر در زمینه عبادت خدا به اندازه یک عمل چند لحظه ای در کودک نافذ نیست. صد بحث در مورد نماز به اندازه یک نماز خواندن نمی ارزد. روح دینی را باید از طریق عمل به کودک تزریق کرد نه از راه حرف وسخن.
 
روح خلوص وخصوع مادر در حین عبادت، تضرعات و خیرخواهی او، بیداری و شب زنده داری هایش، عمل و رفتار اسلامیش در کودک موثر است. او در سایه عبادت شخصیتی مستقل با ملاک های ایمانی ثابت و استوار پیدا می کند. از رذیلت ها و پستی ها دور می شود و همین خصایص در فرزند او اثر می گذارد و او را آنچنان می پروراند. از سوی دیگر وقتی شیر مادر به همراه یاد خدا وارد دهان کودک می شود به هنگامی که دوران حملش با ذکر و یاد الهی باشد و به موقعی که مادر در زندگی روزمره خدا را به یاد داشته وبه یاد کودک اندازد فرزندش غارتگر،کثیف و پست بار نمی آید و ارزشهای انسانی را فدای مقاصد شخصی نمی کند.
 
اثر فعالیت های عبادتی مادر همه گاه حتی پس از مرگش در ذهن کودک نقش بسته است و آدمی را به یاد آن می اندازد. امام مجتبی (ع) درباره مادر بزرگوارش می گوید: شبها تا به صبح او را در محراب عبادت می دیدم که سر گرم دعا بود و اول همسایه را دعا می کرد.




موضوع مطلب :
سه شنبه 92/2/10 :: 4:1 عصر

عزیر بر حیوان خود سوار شد و به جستجوی راه منزل خویش پرداخت. در راه متوجه شد که اوضاع مسیر و خانه ها تغییر کرده و

تصویر گذشته فقط به صورت رویایی در ذهن او وجود دارد، با دقت در مسیر و تداعی خاطرات بالاخره به خانه خود رسید. بر درب

خانه پیرزنی را دید با کمر خمیده و اندامی لاغر که گذشت ایام پوست بدنش را چروکیده و بینایی چشمانش را فرو کاسته است.

ولی با این حال در برابر مصائب دوران و جریان ماه و سال هنوز رمقی در بدن دارد. این پیرزن مادر عزیر است که عزیر او را در ایام

جوانی و بهار زندگی رها کرده و رفته است. عزیر از پیرزن پرسید: آیا این خانه منزل عزیر است؟ پیرزن گفت: آری این منزل عزیر

است و به دنبال این سخن صدای گریه او بلند و اشکش روان شد و گفت: عزیر رفت و مردم او را فراموش کرده اند و سالیان

متمادی است که غیر از تو، نام عزیر را از کسی نشنیده ام. عزیر گفت: من عزیرم، خدا صد سال مرا از این جهان به وادی مردگان

برد و اکنون بار دیگر مرا به صحنه وجود آورده و زنده نموده است




موضوع مطلب :

روستایی بود دور افتاده که مردم ساده دل و بی سوادی در آن سکونت داشتند. مردی شیاد از ساده لوحی آنان استفاده کرده و بر آنان به نوعی حکومت می کرد. برحسب اتفاق گذر یک معلم به آن روستا افتاد و متوجه دغلکاری های شیاد شد و او را نصیحت کرد که از اغفال مردم دست بردارد و گرنه او را رسوا می کند. اما مرد شیاد نپذیرفت. بعد از اتمام حجت معلم با مردم روستا از فریبکاری های شیاد سخن گفت و نسبت به حقه های او هشدار داد. بعد از کلی مشاجره بین معلم و شیاد قرار بر این شد که فردا در میدان روستا معلم و مرد شیاد مسابقه بدهند تا معلوم شود کدامیک باسواد و کدامیک بی سواد هستند.

 

در روز موعود همه مردم روستا در میدان ده گرد آمده بودند تا ببینند آخر کار، چه می شود.

شیاد به معلم گفت: بنویس «مار»

معلم نوشت: مار

نوبت شیاد که رسید شکل مار را روی خاک کشید.

و به مردم گفت: شما خود قضاوت کنید کدامیک از اینها مار است؟

مردم که سواد نداشتند متوجه نوشته مار نشدند اما همه شکل مار را شناختند و به جان معلم افتادند تا می توانستند او را کتک زدند و از روستا بیرون راندند.

 

 




موضوع مطلب :

 

روزی حضرت موسی ( ع ) در خلوت خویش از خدایش سئوال می کند : آیا کسی هست که با من وارد بهشت گردد ؟ خطاب میرسد : آری ! حضرت موسی با حیرت می پرسد : آن شخص کیست ؟ خطاب میرسد : او مرد قصابی است در فلان محله ، حضرت موسی می پرسد : میتوانم به دیدن او بروم ؟ خطاب میرسد : مانعی ندارد !

 

فردای آن روز حضرت موسی به محل مربوطه رفته و مرد قصاب را ملاقات می کند و می گید : من مسافری گم کرده راه هستم ، آیا می توانم شبی را مهمان تو باشم ؟ قصاب در جواب می گوید : مهمان حبیب خداست ، لختی بنشین تا کارم را انجام دهم ، آن گاه با هم به خانه می رویم ، حضرت موسی با کنجکاوی وافری به حرکات مرد قصاب می نگرد و می بیند که او قسمتی از گوشت ران گوسفند را برید و قسمتی از جگر آنرا جدا کرد در پارچه ای پیچید و...

 

کنار گذاشت . ساعاتی بعد قصاب می گوید : کار من تمام است برویم ، سپس با حضرت موسی به خانه قصاب می روند و به محض ورود به خانه ، رو به حضرت موسی کرده و می گوید : لحظه ای تامل کن ! حضرت موسی مشاهده می کند که طنابی را به درختی در حیاط بسته ، آنرا باز کرده و آرام آرام طناب را شل کرد . شیئی در وسط توری که مانند تورهای ماهیگیری بود نظر حضرت موسی را به خودجلب کرد ، وقتی تور به کف حیاط رسید ، پیرزنی را در میان آن دید با مهربانی دستی بر صورت پیرزن کشید ، سپس با آرامش و صبر و حوصله مقداری غذا به او داد ، دست و صورت او را تمیز کرد و خطاب به پیرزن گفت : مادرجان دیگر کاری نداری ، و پیرزن می گوید : پسرم ان شاءالله که در بهشت همنشین موسی شوی . سپس قصاب پیرزن را مجدداً در داخل تور نهاده بر بالای درخت قرارداده و پیش حضرت موسی آمده و با تبسمی می گوید : او مادر من است و آن قدر پیر شده که مجبورم او را این گونه نگهداری کنم و از همه جالب تر آن که همیشه این دعا را برای من می خواند که " انشاء الله در بهشت با حضرت موسی همنشین شوی ! "

چه دعایی !! آخر من کجا و بهشت کجا ؟ آن هم با حضرت موسی !

حضرت موسی لبخندی می زند و به قصاب می گوید : من موسی هستم و تویقیناً به خاطر دعای مادر در بهشت همنشین من خواهی شد !





موضوع مطلب :

به عزت و جلال تو قسم که خلق را تمام گمراه خواهم کرد، مگر خاصان از بندگانت که برای تو خالص شدند.

 ****************

در این‏باره، در حکایتی می‏خوانیم: درختی بود که جمعی آن را می‏پرستیدند و عابدی در بنی‏اسرائیل بر آن مطلع شده بود.

غیرت ایمان، او را بر این داشت که تیشه بردارد و روانه شود تا آن درخت را قطع کند. در راه، شیطان به صورت مردی ظاهر شد، گفت: «به کجا می‏روی؟» گفت: «درختی است که جمعی از کافران به جای پروردگار، آن را می‏پرستند، می‏روم آن را قطع کنم.» شیطان خشمگین شد و گفت: «تو را چه به این کار.» و گفت‏وگو ومجادله  میان ایشان به طول انجامید تا امر به آن منجر شد که دست در گریبان شدند و عابد، شیطان را بر زمین افکند.

چون شیطان خود را عاجز دید، گفت: «معلوم است که تو این عمل را به جهت ثواب می‏کنی و من از برای تو عملی قرار می‏دهم که ثواب آن بیشتر باشد. هر روز فلان مبلغ به زیر سجاده تو می‏گذارم، آن را بردار و به فقیران عطا کن. عابد فریب شیطان را خورد، از عزم قطع درخت درگذشت و به خانه برگشت.

 

هر روز سجاده خود را برمی‏چید، همان مبلغ در آنجا بود، برمی‏داشت و تصدق می‏کرد. چون چند روز بر این منوال گذشت، شیطان قطع وظیفه کرد و عابد در زیر سجاده خود زر نیافت. لذا عصبانی شده و تیشه برداشت و رو به قطع درخت نهاد. شیطان سر راه بر او گرفت، باز بر سر مجادله آمدند. در این مرتبه شیطان بر عابد غالب شد و او را بر زمین افکند. عابد حیران ماند، از شیطان پرسید: «چگونه این دفعه بر من غالب شدی؟» گفت: «به سبب اینکه در ابتدا نیت تو خالص بود و به جهت رضای خدا قصد قطع درخت کرده بودی و این دفعه به جهت آلودگی طمع، به قطع آن می‏روی و نیت تو خالص نیست؛ به این جهت من بر تو غالب گشتم

 

 ==================


محدث قمی، حدیث اخلاص بود و آیه زهد. در مسیری که می‏رفت، اگر کوچک‏ترین شبهه‏ای در دلش رخنه می‏کرد که قدمش برای خدا نیست و یا وسوسه‏ای قلبش را می‏لرزاند، بدون هیچ تأملی از مسیر بازمی‏گشت. حتی اگر جمعیت بسیار نمازگزار، در قلبش او را متوجه خود می‏ساخت، ازامامت جماعت خودداری می‏کرد. یکی از دانشمندان معاصر حکایت می‏کند:

 

من از همان اوقات که به تحصیل مقدمات اشتغال داشته‏ام، نام محدث قمی را در محضر مبارک پدر بزرگوارم زیاد و توأم با تجلیل می‏شنیدم. وقتی برای تحصیل به مشهد مشرف شدم، زیارت ایشان را بسیار مغتنم می‏شمردم. چند سالی که با این دانشمند باایمان معاشرت داشتم و از نزدیک به مراتب علم و عمل و پارسایی و پرهیزکاری ایشان آشنا شدم، روز به روز بر ارادتم می‏افزود. در یکی از ماه‏های رمضان با چند تن از دوستان از ایشان خواهش کردیم که در مسجد گوهرشاد با اقامه جماعت بر علاقه‏مندان منت نهند که با اصرار و پا فشاری، این خواهش پذیرفته شد و چند روز نماز ظهر و عصر در یکی از شبستان‏های آنجا اقامه شد و بر جمعیت این جماعت روز به روز افزوده می‏شد. هنوز به ده روز نرسیده بود که اشخاص زیادی اطلاع یافتند و جمعیت فراوانی گرد آمدند. یک روز پس از اتمام نماز ظهر، به من که نزدیک ایشان بودم، گفت: من امروز نماز عصر را نمی‏خوانم، رفت و دیگر آن سال را برای نماز جماعت نیامد. در موقع ملاقات و سؤال از علت ترک نماز جماعت، گفت: حقیقت این است در رکوع رکعت چهارم متوجه شدم که صدای اقتدا کنندگان که پشت سر من می‏گویند: «یا الله، یا الله، ان الله مع الصابرین»، از محلی بسیار دور به گوش می‏رسد. این، مرا به زیادتی جمعیت متوجه کرد و در من شادی و فرحی تولید کرد و خلاصه خوشم آمد که جمعیت این اندازه است؛ بنابراین من برای امامت اهلیت ندارم.

 




موضوع مطلب :

  

این اتفاق جالب وخواندنی در شهرهای ایران در همین چند سال اخیر رخ داده.

 

علی آقا خیاط مادری پیر ونحیف داشت که بخوبی از او(با کمک همسر مهربانش) مواظبت می کرد

 و اورا مثل یک بچه تروخشک می کر

د ودر موقع صرف غذا هم کمکش می کر


د خلاصه مادر بعد از مدت مدیدی حیات رابدرور گفت وجان به جان آفرین تسلیم کرد .

 

وعلی هنوز از فراق مادرش فارغ نشده بود

 

 که گرفتار سرطان بد خیم معده ش

د وطی جراحی های مختلن سینه اورا را بارها با تیغ جراحی شکافتند

 تا اینکه بستکان او در وقت ملاقات هم شاهد زخم های چرکین  ناشی از بخیه های او در بدنش بودند

 بطوریکه که همگی از او قطع امید کرده بودند .

اما یک شب همسرش در خواب مادر شوهرش را در خواب می بیند

 واز ناراحتی علی به مادرش می گوی

د که برایش  سلامتیش دعا کند


ودر همان حال مادرش دستهایش را بسوی آسمان دراز می کند

 وسه بار می گوید یا امیر المومنین (ع) پسرم را شفا بده

 وعلی آقا هم بعد از چند روز با التیام زخمها از بستر بیماری نجات پیدا می کند


 والان سالیان سال در کمال سلامت بسر می برد.

 

آری این نتیجه نیکی به والدین است

 اگر والدینت در قید حیات است که به آنها نیکی کن

وگرنه لااقل در شب جمعه بر سر مزارشان برو

 واز آنها بخواهید در حق شما دعا کنند تا در زندگی گرفتار مشکلات ومصائب نشوید.




موضوع مطلب :
<   <<   26   27   28   29   30   >>   >
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 126
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 162201

عاشقانه
تصاویر زیباسازی نایت اسکینز پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

 
 
 
Susa Web Tools