منتظران مهدی (عج) طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
آرشیو وبلاگ خانم جوانی بر اثر آزادی به سبک غربی ، و به خاطر امد و رفت دوستان شوهرش به خانه ، و در معرض بودن وی با سر برهنه و بدن نیمه عریان و نیز رفت و امد به مجالس مختلط مرد و زن ، با داشتن یک دختر بچه سه ساله ، دل به جوانی بست و در آرزوی رسیدن به او بر امد. از سوی دیگر جوان غرق شهوت و هرزه ی بی دین ، که زن جوانشوهردار بیشتر باعث تحریک او دشه بود. به زن گفت: « این کودک مانع برنامه ی ماست، باید از میان برداشته شود!!» نزدیک به چهار ماه بر سر طفل معصوم بین عاشق و معشوقه ی از خدا بی خبر و ان دو حیوان صفت، درگیری بود؛به ناچار مادری که کانون مهر و عاطفه و منبع رحمت و رأفت آفریده شده ، بر اثر شهوت و میل به آغوش دیگران ، هویت مادر بودن را فراموش کرد و دخترک بی گناه را به حمام خانه برد و او را خفه کرد تا مزاحم شهوت و شهوترانی از میان برداشته شود و جوان بی دین به کام دل برسد و زن شوهرداری در کمال بی عفتی برای چند دقیقه به لذت جنسی دست یابد ، شوهر بیچاره را هم برای همیشه به مصیبتی جانکاه دچار نماید موضوع مطلب : موضوع مطلب : امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) میفرماید: «. . . . و جعلها منتها رضاه حاجته من خلقه فاتقوا الله الذی انتم بعینه . . . .» ; (1) «خداوند سبحان، انجام واجب و ترک حرام را نهایت درجه خشنودی از بنده اش قرار داده است» . (ضمیر «ها» در «جعلها» به انجام واجب و ترک حرام برمیگردد) . در این جا، بحث نماز شب و بحث تلاوت قرآن و بحث ذکر و ورد و چله نشینی مطرح نشده است، بلکه بحث انجام واجب و ترک حرام است و خداوند برای آن که بفهماند که میزان اهمیت انجام واجب و ترک حرام پیش خودش چقدر است، میفرماید: نیازی که من به شما بنده ها دارم این است که بتوانید واجبات و محرمات را رعایت کنید که این بیان، جامع ترین و رساترین تعبیر خدا برای نشان دادن اهمیت انجام واجب و ترک حرام است . سپس میفرماید: «فاتقوا الله الذی انتم بعینه» حالا که شما در محضر من هستید، پس چرا واجبات را انجام نمیدهید و محرمات را ترک نمی کنید؟ البته مشکل اساسی ما این است که آشنا به واجبات و محرمات نیستیم و اطلاع کافی نسبت به این دو مقوله نداریم و فکر میکنیم که واجبات و محرمات همین است که در رساله ها آمده است . در حالی که پنجاه و پنج تا از محرمات، گناه کبیره است که در رابطه با آن روایت داریم و کبیره یعنی بی برو برگشت نتیجه انجام آن آتش جهنم است . تعبیر دیگر امیرالمؤمنین (علیه السلام) این است که می فرماید: خدای سبحان فرموده است: من یک حق، گردن شما دارم که اگر این حق من را ادا کنید، در ازای آن، حقی از شما بر گردن من خدا واجب می شود و حق من به گردن شما این است که واجبات و محرمات را خوب بشناسید و به آنها عمل کنید، اگر این کار را بکنید، حق من ادا شده است . (2) بعد حضرت دو دستور العمل را ارائه می دهند، برای این که بتوانیم هم در وادی شناخت هم در انجام واجبات و ترک محرمات موفق بشویم، یا به تعبیر دیگر، رمز موفقیت در انجام واجب و ترک حرام را دو چیز میدانند:
1 . «و ان تستعنوا علیها بالله» : در هر زمان و مکانی که فکر می کنید محل استجابت دعاست، به هر زبان، و در هر حال و موقعیتی که احتمال استجابت دعا میدهید، دعا کنید که «خدایا! توفیق شناخت انجام واجب و ترک حرام به من عطاکن و در سایه آن توفیق، توفیق انجام واجب و ترک حرام که نهایت درجه خشنودی تو از من است، به من عنایت فرما» . مثلا قبل از اذان صبح روز جمعه، بعد از خطبتین نماز جمعه تا قبل از شروع نماز و غروب روز جمعه این سه وقت، اوقات استجابت دعاست و در روایات داریم که دعا در اسلام، یک مقوله ای است که وقتی از زبان بنده ای خارج می شود، به هیچ وجه من الوجوه رد نمی شود . اصلا در منطق دین ما، دعا از بنده، در محضر حق تعالی رد نمی شود . دعا از دو حال خارج نیست: یا صد در صد مستجاب می شود، یا صد در صد رد میشود . اگر رد بشود، در روایات هست که کفاره گناهان حساب می شود . اگر مستجاب بشود، یا آن خواسته را در دنیا می دهند، یا بعد از مرگ و اگر در دنیا بدهند، یا زود می دهند، یا با تاخیر و آن به خاطر حکمتی است که در روایات بیان شده است و در روایات داریم که وقتی بعد از مرگ دعا مستجاب شد و تحویل آن شخص داده می شود، شخص مرده از خدا تمنا می کند که ای کاش همه دعاهای من بعد از مرگ مستجاب می شد، نه در دنیا . چون دعا اگر در دنیا مستجاب بشود، با آفتهایی که وجود دارد، از بین می رود، ولی بعد از مرگ دیگر آفت وجود ندارد که از بین برود . 2 . «و تستعینوا بها علی الله» : مساله تمرین است که فرمایش حضرت این است که وقتی ما این رمز موفقیت را به دست آوردیم که در هر جا که محل استجابت دعا بود، دعا کردیم و از خدا خواستیم که توفیق شناخت و عمل در انجام واجب و ترک حرام را به ما بدهد، بعد در مرحله عمل از کم و آهسته و آهسته، با تمرین و اراده و همتباید پیش برویم و راه دیگری نداریم . چون طبق روایتی که فیض کاشانی در کتابش آورده است، بچه که به دنیا می آید، گریه چهار ماه اول او «اشهد ان لا اله الا الله» است و گریه چهار ماه دوم او «اشهد ان محمد رسول الله» است و گریه چهار ماه سوم او برای پدر و مادر است و بچه در ابتدا معصوم است، ولی به تدریج ساختمان وجودش پر از تعلقات میشود و اگر بخواهد این تعلقات را در حد و مرز واجب و حرام الهی به کار برد، نیاز به کار و تمرین دارد و یک شبه راه صد ساله را نمیتوان پیمود و نباید فکر کنیم که سریع می شود واجبات و محرمات را شناخت و سریع می شود شروع به انجام واجبات و ترک محرمات نمود . چون عجله، کار شیطان است و عجله انسان را به گناه کبیره مبتلا میکند . پس رمز دوم موفقیت، تمرین است از کم; نه با عجله . حضرت علی (علیه السلام) در ادامه خطبه 191 می فرمایند: «فما اقل من قبلها و حملها حق حملها» : چقدر کم هستند اشخاصی که این حد از ایمان را دارا باشند که قلبا بدانند وظیفه شان انجام واجب و ترک حرام است و این را در مرحله عمل به اجرا در آورند . چقدر کم هستند کسانی که حق این مساله انجام واجب و ترک حرام را ادا کنند . سپس میفرمایند: «و هم اهل صفة الله سبحانه اذ یقول» ; خدای سبحان هم در آیات شریفه از این موضوع پرده برداشته و می فرماید: «و قلیل من عبادی الشکور» ; در میان بنده های من بسیار کم هستند که اهل شکر باشند . این آیه شریفه را حضرت در باب انجام واجب و ترک حرام استشهاد آورده اند و منظور از «و قلیل من عبادی الشکور» این نیست که مثلا در میان این عده قلیل شیعه (در میان کثرت کفار)، چقدر کم عارف داریم و . . . ، بلکه منظور این است که در میان این عده قلیل، بنده هایی که بتوانند واجبات و محرمات را بشناسند و خوب پیاده کنند، چقدر کم هستند . لذا «و قلیل من عبادی الشکور» هم انذار است و هم تبشیر; آن هم در حد انجام واجب و ترک حرام . تبشیر است، یعنی این که اگر شما واجبات را انجام دهید و محرمات را ترک کنید، جزء بنده های قلیل و شکور می شوید . و انذار است، چون ما جزء آن عده قلیل نیستیم . لذا حضرت آنها را تشویق می کند و می فرماید: «فاهطعوا باسماعکم الیها» با گوش هایتان بشتابید به سوی شنیدن واجبات و ترک محرمات . «و ایظوا بجدکم علیها» ; با جد و کوشش و تلاش به انجام واجب و ترک حرام روی آورید . و «ایقظوا بها نومکم» ; از خواب غفلت بیدار شوید (خواب به معنای غفلت از واجب و انجام حرام است و بیداری شما از این خواب، به معنای شناخت و انجام واجبات و محرمات است) . «. . . و اشعروها قلوبکم» ; . . . اگر بخواهید قلوبتان شعور پیدا کند، راه آن انجام واجب و ترک حرام است . «و ارحضوا بها ذنوبکم» ; بهترین راه کفاره گناهان انجام واجب و ترک حرام، «و داووا بها الاسقام» و بهترین راه مداوای بیماری ها، انجام واجب و ترک حرام است . به عنوان مثال، خیلی از ناراحتی هایی که خانم ها دارند، مرض ضعف اعصاب است که باعث سردرد، درد گرفتن طرف چپ بدن، گردن درد، لرزش جسمانی و . . . می شود و ریشه اش این جا است که مثلا غیبتی شده و آن غیبت به گوش آن شخص رسیده و باعث نا آرامی روح شده است . لذا حضرت می فرمایند: بهترین داروی درد این است که جلوی زبان گرفته شود . موضوع مطلب : جمعه روز حضرت صاحب الزّمان(عج)و بنام آن حضرت است و همان روزى است که ایشان در آن روز ظهور خواهد فرمود...بگو: لسَّلامُ عَلَیْکَ یَا حُجَّةَ اللَّهِ فِی أَرْضِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَ اللَّهِ الَّذِی یَهْتَدِی بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ یُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمُهَذَّبُ ا لْخَائِفُ السَّلامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْوَلِیُّ النَّاصِحُ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا سَفِینَةَ النَّجَاةِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا عَیْنَ الْحَیَاةِ السَّلامُ عَلَیْکَ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ الطَّیِّبِینَ الطَّاهِرِینَ السَّلامُ عَلَیْکَ عَجَّلَ اللَّهُ لَکَ مَا وَعَدَکَ مِنَ النَّصْرِ وَ ظُهُورِ الْأَمْرِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا مَوْلایَ أَنَا مَوْلاکَ عَارِفٌ بِأُولاکَ وَ أُخْرَاکَ أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى بِکَ وَ بِآلِ بَیْتِکَ وَ أَنْتَظِرُ ظُهُورَکَ وَ ظُهُورَ الْحَقِّ عَلَى یَدَیْکَ، سلام بر تو اى حجّت خدا در زمینش،سلام بر تو اى دیده خدا در میان مخلوقاتش،سلام بر تو اى نور خدا که رهجویان به آن نور ره مىیابند و به آن نور از مؤمنان اندوه و غم زدوده مىشود،سلام بر تو اى پاکنهاد و اى هراسان از آشوب دوران،سلام بر تو اى همراه خیرخواه،سلام بر تو اى کشتى نجات،سلام بر تو اى چشمه حیات،سلام بر تو،درود خدا بر تو و بر خاندان پاکیزه و و پاکت،سلام بر تو،خدا در تحقق وعدهاى که به تو داده از نصرت و ظهور امرت شتاب فرماید،سلام بر تو اى مولاى من،من دلبسته تو و آگاه به شأن دنیا و آخرت توام،و به دوستى تو و خاندانت به سوى خدا تقرّب مىجویم و ظهور تو و ظهور حق را به دست تو انتظار مىکشم، وَ أَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ أَنْ یَجْعَلَنِی مِنَ الْمُنْتَظِرِینَ لَکَ وَ التَّابِعِینَ وَ النَّاصِرِینَ لَکَ عَلَى أَعْدَائِکَ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْکَ فِی جُمْلَةِ أَوْلِیَائِکَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى آلِ بَیْتِکَ هَذَا یَوْمُ الْجُمُعَةِ وَ هُوَ یَوْمُکَ الْمُتَوَقَّعُ فِیهِ ظُهُورُکَ وَ الْفَرَجُ فِیهِ لِلْمُؤْمِنِینَ عَلَى یَدَیْکَ وَ قَتْلُ الْکَافِرِینَ بِسَیْفِکَ وَ أَنَا یَا مَوْلایَ فِیهِ ضَیْفُکَ وَ جَارُکَ وَ أَنْتَ یَا مَوْلایَ کَرِیمٌ مِنْ أَوْلادِ الْکِرَامِ وَ مَأْمُورٌ بِالضِّیَافَةِ وَ الْإِجَارَةِ فَأَضِفْنِی وَ أَجِرْنِی صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْکَ وَ عَلَى أَهْلِ بَیْتِکَ الطَّاهِرِینَ. و از خدا درخواست مىکنم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستد و مرا از منتظران و پیروان و یاوران تو در برابر دشمنانت و از شهداى در آستانت در شمار شیفتگانت قرار دهد،اى سرور من،اى صاحب زمان،درودهاى خدا بر تو و بر خاندانت،امروز روز جمعه و روز توست روزى که ظهورت و گشایش کار اهل ایمان به دستت در آن روز و کشتن کافران به سلاحت امید مىرود و من اى آقاى من در این روز میهمان و پناهنده به توام و تو اى مولاى من بزرگوارى از فرزندان بزرگواران و از سوى خدا به پذیرایى و پناهدهى مأمورى،پس مرا پذیرا باش و پناه ده،درودهاى خدا بر تو و خاندان پاکیزهات. سیّد بن طاووس فرموده:من پس از این زیارت به این شعر تمثل مىجویم و به آن حضرت اشاره نموده،مىگویم: نَزِیلُکَ حَیْثُ مَا اتَّجَهَتْ رِکَابِی وَ ضَیْفُکَ حَیْثُ کُنْتُ مِنَ الْبِلادِ در هر کجا و بر سر هر خوان،من میهمان توام اى صاحب الزّمان موضوع مطلب : محو سخنان حاج همت بودم که در صبحگاه لشگر با شور و هیجان و حرکات خاص سر و دستش مشغول سخنرانی بود . مثل همیشه آنقدر صحبت های حاجی گیرا بود که کسی به کار دیگری نپردازد. سکوت همه جا را فرا گرفته بود و صدا فقط صدای حاج همت بود و گاهی صدای صلوات بچه ها . تو همین اوضاع صدای پچ پچی توجه ها را به خود جلب کرد. صدای یکی از بسیجی های کم سن و سال لشکر بود که داشت با یکی از دوستانش صحبت می کرد. فرمانده دسته هر چی به این بسیجی تذکر داد که ساکت شود و به صحبت های فرمانده لشکر گوش کند، نوجهی نمی کرد . شیطنتش گل کرده بود مثلاً می خواست نشان بدهد که بچه بسیجی از فرمانده لشکرش نمی ترسد . خلاصه فرمانده دسته یک برخوردی با این بسیجی کرد . سر و صدا کار خودش را کرد تا بالاخره حاج همت متوجه شد و صحبت هایش را قطع کرد و پرسید " برادر ! اون جا چه خبره ؟ یک کم تحمل کنید زحمت رو کم می کنیم . " کسی از میان صفوف به طرف حاجی رفت و چیزی در گوشش گفت . حاجی سری تکان داد و رو به جمعیت کرد و خیلی محکم و قاطع گفت : "آن برادری که باهاش برخورد شده بیاد جلو ."بسیجی کم سن و سال شروع کرد سلانه سلانه به سمت جایگاه حرکت کردن . حاجی صدایش را بلند تر کرد : "بدو برادر ! بجنب "بسیجی جلوی جایگاه که رسید، حاجی محکم گفت: "بشمار سه پوتین هات را در بیار " بعد شروع کرد به شمردن. بسیجی کمی جا خورد و سرش را به علامت تعجب به پهلو چرخاند . حاجی کمی صداش رو بلند تر کرد و گفت:" بجنب برادر ! پوتین هات " بسیجی خیلی آرام شروع به باز کردن بند پوتین هایش کرد ، همه شاهد صحنه بودند . بسیجی پوتین پای راستش را بیرون کشید، حاجی خم شد و دستش را دراز کرد و گفت : " بده به من برادر ! " بسیجی یکه ای خورد و بی اختیار پوتین را به دست حاجی سپرد . حاجی لنگ پوتین را روی تریبون گذاشت و دست به کمرش برد و قمقمه اش را در آورد . در آن را باز کرد و آب آن را درون پوتین خالی کرد . همه هاج و واج مانده بودند که این دیگر چه جور تنبیهی است؟ حاجی انگار که حواسش به هیچ کجا نباشد ، مشغول کار خودش بود و یک دفعه پوتین را بلند کرد و لبه آن را به دهان گذاشت و آ ب داخلش را نوشید و آن را دراز کرد به طرف بسیجی و خیلی آرام گفت:" برو سر جایت برادر!" بسیجی که مثل آدم آهنی سر جایش خشکش زده بود پوتین را گرفت و حاجی هم بلند و طوری که همه بشنوند گفت: " ابراهیم همت! خاک پای همه شما بسیجی هاست. ابراهیم همت توی پوتین شما بسیجی ها آب می خوره، ابراهیم همت از همه شما التماس دعا داره. جوان بسیجی یک دفعه مثل برق گرفته دستش را بالا برد و فریاد زد: برای سلامتی فرمانده لشکر حق صلوات .و انفجار صلوات ، محوطه صبحگاه را لرزاند. موضوع مطلب : مجنون از روی سجاده شخصی عبور کرد مرد نماز را شکست و گفت: مردک در حال راز و نیاز با خدا بودم برای چه این رشته را بریدی؟ مجنون لبخندی زد وگفت: عاشق بنده ای بودم و تو را ندیدم! تو که عاشق خدا بودی چگونه مرا دیدی؟
داشتم می رفتم سمت بانک سر کوچه مدرسه که پول بگیرم، از دور دیدم یه خانمی داره با موبایلش حرف میزنه... توجهم به مانتو بسیارکوتاه، آرایش غلیظ، مدل مو های پریشون و شلوار بسیار تنگش بود... داشتم فکر می کردم، حتما من هم با این ظاهرم برایش عجیب هستم!! از کنارش که رد شدم داشت به پشت خطیش می گفت: توکل به خدا کن.... اون بزرگه... نمی ذاره دور بمونی... خودش گره از کارت باز می کنه....
موضوع مطلب : پنج شنبه 92/2/5 :: 8:21 عصر
چرا دیگه کسی پنجشنبه ها دلش به خاطر آقا نمی گیره ، چرا پنجشنبه ها شده بهترین روز هفته ما ، چرا روزهای جمعه به فکر هر چیز هستیم الا ظهور آقا ، مگه نگفتن که آقا جمعه ظهور میکنن ، چرا غروب های جمعه همه ناراحتیم که از فردا باز میخواهیم بریم سره کار ولی از این که امروز هم آقامون ظهور نکردن ناراحت نمی شیم ،چرا فکر میکنیم ظهور نزدیک نیست و امام زمان چند صد سال دیگه ظهور میکنن ، چرا همه از کلمه ظهور می ترسیم ، چرا سالی یکبار هم برای فرج آقا دعا نمی کنیم ، چرا سالی یکبار هم دعای ندبه نمیخونیم ، شاید بعضی ها بگن صبح جمعه کی حال داره، پس چرا سالی یکبار هم که دعای توسل میخونیم اصلا حواسمون به دعا نیست ، همش توی دلمون میگیم پس کی تموم میشه ، هی کتاب دعا رو ورق میزنیم ببینیم چند صفحه دیگه مونده تا تموم بشه ، بدبخت مداح حنجرشو پاره میکنه اما از ما جوابی نمیشنوه ، اگر یک بار هم جواب بدیم همراه با یک خمیازه بلنده که اگه کناریهامون حواسشون به دعا باشه خوابشون میگیره ،توی لحظه خواندن تنها چیزی که بهش فکر نمیکنیم دعا برای ظهور آقاست و تنها چیزی که از خدا میخواهیم این هست که مداح زودتر دعا رو تموم کنه وخوشحال کننده تر از تموم شدن دعا برامون وجود نداره ، توی تمام این لحظات فکر میکنیم الان چقدر ثواب کردیم و هر چی گناه کرده بودیم پاک شدن و رفتن ......
بعد از تموم شدن دعا یه غرور کاذب سراسر وجودمون رو میگره ،از در که میاییم بیرون احساس میکنیم چقدر ادم خوبی هستیم و دیگران رو در مقابل خودمون خوار و کوچک می بینیم با افرادی که کنارمون هستند دست میدیم ومی گیم التماس دعا و قیافه محزون به خودمون میگیریم تا همه فکر کنن چقدر تحت تاثیر دعا قرار گرفتیم و.....
حالا دیگه ریا هم توی تک تک سلولهای بدنمون رسوخ پیدا کرده ، احساس میکنیم چقدر نورانی شدیم ، آدم های دیگه رو در مقابل خودمون پست و ناچیز میبنیم و فکر میکنیم از ما بهتر وجود نداره وما از همه برتریم.به خونه که میرسیم با همه با اخم و تخم برخورد میکنیم و با رفتارمون میخواهیم به اهل خونه نشون بدیم که چقدرآدم خوبی هستیم و در مقابل اونا چه آدم های بدی هستند و از خدا و امام و پیغمبر چیزی حالیشون نیست و...
ساعتها به همین منوال میگذرد ودر تمام این ساعات ما حتی یک لحظه هم به فکر آقامون نیستیم ، به آقامون نزدیک نشدیم هیچ بلکه سالها ازشون فاصله گرفتیم احساس غرور و ریا توی وجودمون قوت بیشتری گرفته اینها همه هیچ باعث ناراحتی آقامون هم شدیم.
اگر به فکر امام زمانمون نباشیم بهتر از اینه که اینطور رفتار کنیم و دل آقامون رو بشکنیم، اگر سالی یکبار با تمام وجودمون بگیم اللهم عجل لولیک الفرج بهتر از اینه که هر هفته با ریا بریم جمکران!!؟؟
حالا برای یک لحظه چشمات روببندو فقط به آقا فکر کن به مظلومیتشون ، غریبیشون و به گریه های هر صبح وهرشبشون و یکبار بااخلاص وبا تمام وجودت و با تمام ارادتی که نسبت بهشون داری بگو: << اللهم عچل لولیک الفرج>>
با این کارت مطمئن باش دل آقارو شاد کردی.
<<خدایا به ما توفیق بده تا عباداتمون رو نسبت به تو خالص کنیم و به ما توفیق بده که از منتظران واقعی امام زمان باشیم>> موضوع مطلب : موضوعات پیوندها امکانات جانبی بازدید امروز: 11 بازدید دیروز: 118 کل بازدیدها: 163363 |
||