سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
 
منتظران مهدی (عج)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
یکشنبه 92/2/8 :: 3:34 عصر

بارالها!

چگونه باور کنم نبودنش را، وقتی که محبت دستی نوازشگر در تار و پود وجودم ریشه می دواند ...

چگونه باور کنم سکوت دریای چشم هایم را وقتی که قایق مهربانیش بی ناخدا در اوج آسمانها به پیش می رود .

آدینه که می شود قاصدک های دلم را روانه آستان دوست می کنم تا پیام آور حضور صدفی باشد که یازده مروارید سبز را با خود به

همراه دارد .

وقتی کسی نیست که درد آشنایم باشد ، فرشته ای پیدا می شود تا در خلوت شبهای تار تسلی بخش خاطرم باشد .

هنوز ستاره ای بی نورم که در انتظار شعاعی از خورشید لحظه شماری می کنم ، کویری در انتظار آبم و حتی دریای اشک هایم

کویر تف زده وجودم را سیراب نمی کند .


از ستارگان آسمان سراغ می گیرم و چون پرنده ای عاشق گمگشته ام را در میان آسمان ها می جویم ، با من بگو چگونه از رویش

یاس ها بگویم وقتی که نرگسی های چشمم در انتظار آمدنت سوسو می زنند .

التماس دعا




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 3:31 عصر


همه در جست‌وجوی کوی تواند، بی‌ آن‌که خوب تو را شناخته باشند.

همه در هوای روی بهارند؛ بی آن‌که از غصه زمستان، به تنگ آمده باشند.

همه در غربت شب، خوابیده‌اند، بی آن‌که از صدای خروس سحری سراغ بگیرند.

پهنای شهر را وجب به وجب، گام به گام، کاویده‌ام.
ا

ز نردبان‌های کوتاه و بلند مذاهب و مکتب‌ها، ایسم‌ها و فلسفه‌ها، از همه عبور کرده‌ام.

رفته‌ام، فرو افتاده‌ام، برخاسته‌ام و خسته‌ام.

می‌گویند تو گشایشی. فرج تویی.

این گشایش باید شبیه یک گلستان باشد، پر از جوانه‌های صداقت.

جایی برای تبسم بی‌دغدغه.

من منتظرم.

قصه شوق، محال است به تقریر آید.

کسی چه می‌داند راز رسیدن، در دل یک مشتاق که مهجور مانده است چیست؟

کسی چه می‌داند جز دل روشن تو؟!

ما از رفتن، تمنای رسیدن داریم و کوی مهدی خدا، انگار نزدیک است؛

زیر پلک یک ندبه، روی آواز یک سجاده و بر بلندای شکفتن یک صبح آدینه.

از رو به روی خانه کعبه، صدایمان زده‌ای که: من گنجینه خدایم؛ اوج آرزوهای دیرینه، با سیرتی شبیه محمد(ص)،

با شوری به وسعت دلتنگی و با جشنی از جنس خوش‌بختی.

عدالت، میوه درخت ظهور است که با دست‌های نیرومند و آسمانی تو غرس می‌شود.

عدالت، یعنی برآمدن و تابیدن ماه برای همه چشم‌ها؛ حتی نابینا‌ها و شب‌پره‌ها.

نزدیک‌تر می‌شوی، قرآن می‌خوانی و لبخند می‌زنی.

من همان رؤیای صادقه‌ام که در قلب خدا تعبیر شد و اینک تعبیر رؤیای خدا در سرزمین سوخته انسان.

از تولد حرف می‌زنی.

تولد دوباره روزی‌‌های معنوی و مادی.

تولد دیگر باره جان‌های عاشق سرفرازی.

مکث دیدار و زیبایی بر دشت خشک بی‌کسی و تنهایی.

حضور پیوسته باران بر کام‌های تشنه ابدی.

از راه می‌رسی، بیدار می‌شویم، راه می‌رویم

و همه سرزمین‌های نرفته دانش و اندیشه، در کنار خاک پای تو، بر ما مکشوف می‌شود.

به جزای ستم‌ها که بر خلایق مظلوم، آوار گشته بود بر سر ظالمان، غضب می‌باری و شیوه نوازش را ترویج می‌کنی.

در انتظار توییم...




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 3:24 عصر

جنگ سختی شروع شده بود.صدای به هم خوردن شمشیر ها برای لحظه ایی قطع نمی شد. حالا سرداران و سربازان در سپاه تن به تن می جنگیدند. یک سپاه حق بود و

دیگری باطل.ابری از غبار روی بیابان مثل چادری بزرگ سایه افکنده بود.اسب ها شیهه می کشیدند و دنبال هم می دویدند.در آن میان امام علی(ع) با شجاعت شمشیر

می زد و گاه دور خودش می چرخید و حریف می طلبید.ناگهان دشمنی فریاد زد : ای علی چه شمشیر زیبایی داری! کاش آن را به من می بخشیدی! و بلند خندید و سرش

را به سویی دیگر چرخاند تا حریف پیدا کند که سایه ایی در پشت سرش دید.

علی(ع) بود که به او لبخند می زد. امام شمشیر خود را در مقابل او گرفته بود و گفت: بگیر? این شمشیر را به تو بخشیدم!

مرد نزدیک بود از تعجب شاخ در بیاورد.رنگش پرید و عرق سردی بر پیشانی اش نشست. می دانست امام از روی دوستی شمشیرش را به سویش دراز کرده است. مرد

عقب عقب رفت. امام هنوز لبخند می زد.مرد پرسید: از تو تعجب می کنم که می خواهی در چنین هنگامی شمشیرت را به من هدیه کنی!

علی (ع) گفت‌: مگر نه این است که تو دست خواهش به سوی من دراز کردی. از جوانمردی به دور دیدم که تو را محروم کنم!

مرد طاقت نیاورد و بی اختیار دوید و خودش را به پاهای علی انداخت.پاهایش را بوسید و با بغض گفت: من به دین شما ایمان اوردم. حتما دین شما است که خوبی را به

شما یاد داده است. من بنده ی چنین دینی هستم. و مسلمان شد و سپس به سپاه امام علی پیوست. 





موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 3:21 عصر

روایت شده که به پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ خبر دادند که؛ « شخصی روزها نماز می خواند و شبها دزدی

می کند ».

حضرت پیغمبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ فرمود:

« نماز او باعث ترک دزدیش می شود ».[1]

پس از مدتی او را دیدند که در حال عبادت و در گوشه ای رنجور بود سبب وعلت را پرسیدند گفت: « توبه کرده ام !

و هر چه از هرکس دزیده ام به آنها بر گردانده ام. و اینک می خواهم گوشتهائی که از دزدی و حرام در بدنم روئیده

است، آب شود! »






موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 3:19 عصر
امام علی

اگر خدا کفیل است.................................غصه چرا؟

اگر رزق تقسیم شده است..........................حرص چرا؟

اگر دنیا فریبنده است..............................اعتماد به ان چرا؟

اگر بهشت حق است.............................. تظاهر به ایمان چرا؟

اگر قبر حق است...................................ساختمان مجلل چرا؟

اگر جهنم حق است.................................این همه ناحقی چرا؟

اگر حساب حق است................................جمع مال حرام چرا؟

اگر قیامت حق است.................................خیانت به مال مردم چرا؟

اگر دشمن انسان شیطان است........................پیروی از ان چرا؟




موضوع مطلب :

سلام...

سلام سلامتی میاره...

سلام...آره سالم بودن مهمه...جسمت...روحت...وبه قول یه استادی روان آموزش پذیرت...

همون روانی که وقتی یه روزه خوب و سپری کردی ...

غذای مورده علاقت رو خوردی...

لباسی و که دوست داشتی پوشیدی...

نه اصلا آدمایی رو که دوست داشتی دیدی...

نه...با خدای خودت رازو نیاز کردی...

اما سرت و که زمین می ذاری بخوابی...

چشمات رو که می بندی...

 انگار یه چیزی از ته دلت داره به تمام وجودت رخنه میکنه و چنگ میزنه...یه چیزی مثل دل شوره...

این چیه؟...این همون کینه است...این همون کلنجار رفتنه فضیلت و رذیلت وجودته واسه برتری....

تو که نمی خوای رذیلته ببره...پس این همون کینست...نزار ببره...

همون موقع چشمات و ببند و بگو خدایا بخشیدم بخاطره خودت...

روحت رو بزرگ کن...یا همون قلبتو...راحت میشی...قول میدم...

اگه نشدی...اگه راحت نشدی وبعد بخشیدن حس کردی خودت رو کوچیک کردی...

این یعنی به قول همون استادمون که اینارو یادمون داد  ارزش بخشیدنت رو در حد یه سطل ماست پایین آوردی...

ببخش بدون توقع...مگه خدا نمی بخشه...مگه ماه رمضون و نذاشته تابرگردیم...

مگه امروز گناه نمیکنیم ...اما فردا آفتاب دوباره درمیاد...خدا تلافی نمیکنه...

روح خودش رو به ما داده پس مثل خودش باشیم...

خیلی...خیلی...آره اینطوری بودن خیلی سخته...اما میشه...

اگه شد تو اونوقت روزه روح گرفتی و خدا خودش برات سفر رو چیده...

روزت قبول مومن خدا...




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 3:2 عصر

زندگی را تو بساز ، نه بدان ساز که سازند و پذیری بی حرف

زندگی یعنی جنگ ، تو بجنگ ، زندگی یعنی عشق ، تو بدان عشق بورز ...

 

اینروزا حالم بهتر شده ... انگار دست خدا رو روی سرم حس میکنم ...

اخه یه نذری کردم ! نذر کرده بودم به هر سختی که هست .. ماه محرم

رو چادر سرم کنم ... بلکه شاید تا آخر ماه خدا قویم کنه ... در برابر هر

چیزی هر مشکلی .... حالا که میبینم با خودم فکر میکنم این ارامش

درونم حتما به خاطر تلاشم اراده ام بوده ....

آخه شاید شما ندونین و درک نکنین که یه دختر یهو بیاد 1 ماه تموم

چادر سرش کنه بعد از هر کس و ناکس یه حرف یه تیکه ای بشنوه...

خیلی سخته ... خیلی واسم سخت بود .... ولی به نتیجه اش می ارزید

 




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 2:54 عصر

کشتن 43 پیامبر، و 112 حامى پیامبران در یک روز

 

تاریخ یهود پر از جنایات و کشتار و بى‏رحمى است، آن‏ها حتى در کشتن پیامبران و منادیان حق و عدالت، جسور بودند و باکى نداشتند، از جمله این که آن‏ها براى حفظ منافع

نامشروع خود، در آغاز یک روز، آشوب کردند، و 43 نفر از پیامبران بنى اسرائیل را که همه شریعت موسى علیه‏السلام را براى مردم بیان مى‏کردند کشتند.

 

در همان روز 112 نفر از عابدان و صالحان به دفاع از پیامبران شهید برخاستند و به امر به معروف و نهى از منکر پرداختند.

 

عجیب این که یهودیان سنگدل، همه آن 112 نفر را در همان روز کشتند، و در نتیجه در یک روز 115 نفر را قتل عام کردند.

 

خداوند در آیه 21 و 22 آل عمران از آدم‏کشانى بى رحم یاد کرده، و به سه سرنوشت و عذاب شوم آن‏ها اشاره مى‏کند و مى‏فرماید:

 

إِنَّ الَّذِینَ یَکْفُرُونَ بِآیَاتِ اللّهِ وَیَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَیَقْتُلُونَ الِّذِینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِیمٍ - أُولَئِکَ الَّذِینَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِى الدُّنْیَا وَالآخِرَةِ وَ مَا لَهُم مِّن

نَّاصِرِینَ؛

 

همانا کسانى که نسبت به آیات خدا کفران مى‏ورزند، و پیامبران را به ناحق مى‏کشند، و (نیز) مردمى را که امر به عدالت مى‏کنند به قتل مى‏رسانند، آنان را به کیفر و عذاب

دردناک مژده بده - آنها کسانى هستند که اعمال نیکشان، به خاطر این گناهان بزرگ در دنیا و آخرت تباه شده و پوچ شده، و مددکار و شفاعت کننده‏اى ندارند.

 

به این ترتیب سه کیفر سخت در کمین آن‏ها است: 1 - عذاب دردناک 2 - پوچى اعمال نیک 3 - نداشتن شفاعت.




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 2:52 عصر


امام على علیه السلام به سمت کوفه حرکت مى کرد که با یک کافر ذمى همراه شد. آن مرد به امام على علیه السلام عرض کرد به کجا مى روى ؟

حضرت علیه السلام فرمود: به کوفه مى روم .

وقتى بر سر دو راهى رسیدند و خواستند از یکدیگر جدا شوند امام علیه السلام از مسیر خود خارج شد و در مسیر او حرکت کرد.

مرد ذمى گفت : مگر به کوفه نمى روى ؟

امام علیه السلام : بله به کوفه مى روم .

مرد ذمى : چرا راه کوفه را رها کردى ؟

امام علیه السلام : این کمال حسن همراهى است که مرد رفیق راهش را در هنگام جدائى چند قدمى بدرقه کند و این دستورى است که پیامبر صلى اللّه علیه و آله به ما داده است .

مرد ذمى : پیامبر شما چنین دستورى داده است ؟

امام علیه السلام : آرى .

مرد ذمى : پس هر کس از او پیروى کرده است بخاطر همین رفتارهاى بزرگوارانه بوده است و من تو را گواه مى گیرم که پیرو دین تو باشم . آنگاه همراه امام علیه السلام به کوفه رفت و چون او را شناخت اسلام آورد.




موضوع مطلب :
یکشنبه 92/2/8 :: 2:41 عصر

این روزها جا همتون خالی شمال هوایی دارید هلوووو! وقتی میگم هلووووو یعنی به تعداد "و" ک گذاشتم دارم حال میکنما!!! از اول هفته بارون میریخت رومانتیک از نوع

دونفره و یه نفره و یه نفره با سیگار و یه نفره با چتر و دسته جمعی و خلاصه انواع و اقسام بارون تو این یه هفته بهمون حال داد، اینا رو گفتم ک اولا دلتان بسوزد و ثانیا

جیگرتان آتش بگیرد و ثالثا بشنوید صدای جیرجیرکا رو که چه سرحال شدن و رابعا متوجه ذوق کردن من بشید که بعد از یک هفته بارونی و ابری امروز دقیقا چهارشنبه جناب

خورشید رو زیارت کردم! آی حال میده بعد از یه هفته بارونی خودتو پرت کنی جلوی تیر مستقیم خورشید....

ای خور شید پشت ابر!! آمارش از دستمان در رفته که این هوای بارانی چ بر سر ما آورده!! این ابرهای سیاه پشته پشته تمام زورشان را میزنند که ما خورشید هزار و چند

پشتشان را فراموش کنیم.... ولی حضرت خورشید این مسلمانان آخرالزمانی شما لحظه شماری میکنند برای کنار رفتن این ابرهای سیاه وحشتناک، که اگر نور شما از پس

آنها ب ما نمیرسید نمی دانیم الان در کدام پستوی مجازی یا حقیقی به شیطان سجده میکردیم.... حتی سالروز میلادت ما رو چون جیرجیرک به سروصدا می اندازد!! ب

امید روزی که عیان شوی یا صاحب الزمان

همه آهوان صحرا سر خود نهاده بر کف .... ب امید تو

سلامتی و تعجیل در فرج حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه و سلاکتی و طول عمر امام خامنه ای، نثار 14 معصوم، 14 صلواتپیا علی




موضوع مطلب :
<   <<   31   32   33   34   35   >>   >
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 235
بازدید دیروز: 18
کل بازدیدها: 162310

عاشقانه
تصاویر زیباسازی نایت اسکینز پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

 
 
 
Susa Web Tools